کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
توبة: آيات 56 تا 129 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست


 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 58

 [سوره التوبة (9): آيات 56 تا 63]

وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ (56) لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغاراتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَيْهِ وَ هُمْ يَجْمَحُونَ (57) وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ (58) وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ (59) إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (60)

وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (61) يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كانُوا مُؤْمِنِينَ (62) أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فِيها ذلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ (63)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 59

 [ترجمه‏]

و بخدا سوگند ميخورند كه ايشان از جمله شما مسلمانان ميباشند و آنها از شما نيستند و لكن آنان گروهى هستند كه از شما ميترسند [56]

اگر پناهگاهى يا غارى در كوه يا سوراخى كه در آن پنهان شوند بيابند از شما اعراض ميكنند و بسوى آن ميشتابند [57]

و بعضى از آنان كسى است كه در تقسيم صدقات از تو عيب‏جوئى ميكند اگر بآنها داده شود خوشنود ميگردند و اگر بآنها عطا نشد خشم گيرند [58]

اگر آنها بآنچه خدا و رسولش بآنها داده راضى ميشدند و ميگفتند خدا براى ما كافى است و خدا بزودى از فضل خود و رسولش بما عطاء مينمايد همانا ما بسوى خدا رغبت كنندگانيم [59]

جز اين نيست كه صدقات (زكوة) مخصوص بفقراء و مساكين و عمل كنندگان بر آن است و براى آنهائيكه قلبهاى آنها باسلام الفت بگيرد و براى آزاد كردن غلامان و براى وام دادن مفلس و انفاق در راه خدا و مسافرين بى‏مال، براى اينها فرض است از جانب خدا و خدا عالم و درستكار است [60]

و از منافقين كسانى هستند كه پيمبر را اذيت ميكنند و گويند او گوشى است (يعنى خوش شنوا است) بگو خوش شنوائى براى شما خير است گفتار خدا را تصديق ميكند و گفتار مؤمنين را تصديق مينمايد و براى كسانيكه از شما بظاهر ايمان آورده‏اند رحمت است و آنهائيكه رسول خدا را ميرنجانند براى آنان است عذاب دردناك [61]

براى شما بخدا قسم ميخورند كه شما را راضى كنند اگر مؤمن باشند خدا و رسولش سزاوارترند كه آنها را راضى كنند [62]

آيا نميدانند كسيكه با خدا و رسول او خلاف كند در آتش جهنّم جاويدانست و اين است رسوائى بزرگ [63].                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 60

 (توضيح آيات)

وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغاراتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَوَلَّوْا إِلَيْهِ وَ هُمْ يَجْمَحُونَ (ملجأ) محملى است كه در موقع ترس و فرار از دشمن بآن متوسل ميشوند و مغارات جمع مغاره و آن نام اطاق مانندى است در كوه از باب افتعال و راهى است كه در كوه داخل ميگردند.

معنى اين دو آيه واضح است و محتاج بتوضيح نيست خلاصه در مقام شرح حال منافقين برآمده كه اينها قسم ياد ميكنند كه ما از شمائيم در صورتى كه دروغ ميگويند و از شما مؤمنين نيستند لكن اينها جماعتى هستند كه از ترس كشته شدن و اسير گرديدن اظهار اسلام كرده‏اند و اگر پناهگاهى يا غارى يا سوراخى در زمين پيدا ميكردند از شما اعراض كرده و بسرعت از شما فرار ميكردند و اينان گمان ميكنند بقسم دروغشان ميتوانند نفاق خود را مخفى دارند ديگر نميدانند كه (علام الغيوب) از باطن آنان آگاهست و رسولش را بنفاق آنها مطلع ميگرداند.

وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ و نيز از جمله اوصاق نكوهيده منافقين اين است كه اى رسول تو را در قسمت كردن صدقات تعييب ميكنند و اگر تو از صدقات موافق ميلشان بدهى از تو راضى ميگردند و اگر بآنها مطابق دل خواهشان ندهى بسخط ميآيند و از تو عيب‏جوئى ميكنند.

در شأن نزول آيه گفته‏اند كه اين آيه در باره حرقوجين زهير كه سركرده خوارج نهروان بود در وقت قسمت كردن غنيمت هوازن در روز حنين نازل گرديد كه چون رسول براى تأليف قلوب بعض مسلمانان قسمتى وافر از غنائم بآنها داد

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 61
با طلاى خالص كه امير المؤمنين ع از يمن فرستاده بود حضرت تمام آنها را بچهار نفر از اشراف عرب داد حرقوجين گفت (اعدل يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) حضرت در پاسخ او فرمود واى بر تو اگر من بعدل عمل نكنم چه كسى بعدل رفتار ميكند عمر گفت اذن بده گردنش را بزنم، حضرت فرمود او را رها كن، او بعد از اين يارانى پيدا ميكند كه نماز و روزه زياد دارند و از دين خارج ميشوند آنچنان كه تير از كمان خارج ميگردد، اين بود كه آنها را مارقين لقب دادند و گفت اى على تو با اين قوم جنگ خواهى كرد.

جواب (لو) محذوف و در تقدير است يعنى و اگر اين منافقين راضى ميشدند بآنچه بآنها دادى و ميگفتند ما را بس است خدا براى آنها بهتر بود.

سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ شايد مقصود چنين باشد كه بايستى منافقين چنين گويند ما راغبيم بسوى خدا و رسولش كه از غنيمت ديگر بما عطا فرمايند آنچه ما را كفايت نمايد و از فضل و كرمش ما را بى‏نياز گرداند.

إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ الخ باجماع اماميّه مقصود از صدقات در اينجا زكوة است نه مطلق صدقات يعنى زكوة مخصوص باين عدد است:

اول و دوم- فقير و مسكين، در كافى عياشى از حضرت صادق ع روايت ميكند كه فرمود فقير آنكسى است كه سؤال نميكند، و مسكين‏

 (اجهد منه و البائس اجهدهم)

و در مجمع از حضرت باقر ع فقير آن شخص عفيفى است كه سؤال نميكند و مسكين آنست كه سؤال ميكند، وقتى از صادق پس از آنكه از حضرتش سؤال شد (من هم) آنها كيانند فرمود فقير كسانى ميباشند كه سؤال نميكنند و بر عهده آنها است مؤنات عيالشان، و دليل بر اينكه فقراء كسانى ميباشند كه سؤال نميكنند قوله تعالى در سوره بقره (لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 62

 فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً).

و مساكين اهل الزمانة يعنى اهل آفت از كوران و شلها و آنهائيكه مبتلا بجذام ميباشند و تمام اصناف مبتلاها بانواع مرضها و زمين گيران از مردها و زنها و كودكان.

 [تفسير صافى‏] سوم (وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها) آنهايند كه صدقات را ميگيرند و بمستحقين ميدهند چهارم (وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ) اشراف عربند كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قسمتى از زكوة بآنها ميداد براى تأليف قلب آنها بر اينكه ايمان آورند و آن وقتى بود كه عده مسلمين كم بود.

پنجم- (وَ فِي الرِّقابِ) مكاتبونند كه خواهند از قيد بندگى آزاد گردند در وقتى كه در شدت باشند از مال زكوة آنها را بخرند و آزاد شوند.

ششم- (وَ الْغارِمِينَ) و آنها قرض دارانند كه دينشان نه در راه معصيت بوده و نه اسراف.

هفتم- (وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ) و آن جهاد است و آنچه صلاح مسلمانها بر آنست هشتم- (وَ ابْنِ السَّبِيلِ) و آن مسافرى است كه در سفر مالش تمام شده و محتاج است اگر چه در وطن خودش مال دار و غنى باشد.

 (فريضة) مصدر مؤكّد است بقوله تعالى (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ) يعنى خداى تعالى صدقات را براى اينها واجب گردانيده و همانا در چهار عدد اخير از (لام) به (فى) عدول نموده تا اينكه دلالت كند بر اينكه اينها سزاوارترند از (چهار عدد اول) كه صدقات در مورد اينها گذارده شود، زيرا كه (فى) را براى وعاء آورند و اين آيه را در اثناء ذكر منافقين آورده براى اينكه دلالت كند كه اصناف صدقات همين جماعتند و منافقين از مستحقين زكوة نميباشند.

 [جامع الجوامع طبرسى‏]                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 63

 وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ و نيز در وصف منافقين است كه بعضى از آنها رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ميرنجانند مثل آنهائيكه در آيه بالا گفته (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ) كه برسولش خبر ميدهد كه همين طورى كه بعضى از منافقين از تو عيب‏جوئى ميكنند در تقسيم صدقات همين طور تو را ميرنجانند و گويند او گوشى است يعنى هر كس هر چه بگويد قبول ميكند.

از مفسرين در توجيه آيه دو طور نقل شده: بقولى جماعت منافقين در غيبت رسول اللّه ناسزا گفتند يكى گفت اگر بگوش او برسد ما در فتنه مى‏افتيم گفتند ما اكنون هر چه خواهيم ميگوئيم بعد ميرويم پيش او و انكار ميكنيم و عذرخواهى مينمائيم او از ما راضى ميشود زيرا كه او گوشى است.

بقول ديگر مردى از منافقين بنام نفيل بن حارث او مردى بود سياه، مويها سربالا، سرخ چشم، بد صورت و آن كسى بود كه گويند رسول در باره او فرمود اگر كسى بخواهد بشيطان نظر كند بنوفل بن الحارث نظر كند، و او حكايت رسول ميكرد باو گفتند اگر رسول بشنود تو را ملامت ميكند گفت او (اذن سامعه) است او مردى است شنونده و زود قبول ميكند اگر قبول نكرد قسم ياد ميكنم.

قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باين منافقين بگو گوشى بودن و زود باور كردن براى شما خير است، و در بيان خيريت آن سه فائده تذكر ميدهد: 1- بخدا ايمان آورد شايد مقصود اين باشد كه آنچه بتوسط جبرئيل يا بالهام بر او القاء گردد قبول ميكند. 2- قول مؤمنين را قبول ميكند و از آنها مى‏پذيرد. 3- براى مؤمنين رحمت است كه كلام آنها را ردّ نميكند و اعمال و افعال و گفتار آنها                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 64

 را حمل بر صحت ميكند آن منافقين غرضشان عيب‏جوئى و مذمّت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود حق تعالى چنين صفتى را نيكو بشمار آورده و آنهائيكه باين كلمات ناهنجار رسول خدا [ص‏] را ميرنجانند براى آنها عذاب دردناك مهيا گرديده.

يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كانُوا مُؤْمِنِينَ از قمى نقل شده كه منافقين نزد جماعت مؤمنين قسم ياد ميكردند كه ما از شمائيم تا اينكه مؤمنين را راضى كنند آيه در مقام اين است كه خدا و رسولش سزاوارترند كه از شما راضى گردند اگر شما مؤمن باشيد يعنى اگر واقعا شما ايمان آورده‏ايد بايستى رضايت خدا و رسولش را تأمين نمائيد و آن وقتى است كه واقعا و حقيقتا ايمان آورده باشيد.

أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ الخ آيا اين منافقين نميدانند كه هر كس محاده و ضدّيت نمايد با خدا و رسول او محققا براى او است آتش جهنّم و در آن جاويدانست اين است رسوائى بزرگ                        

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 65

 [سوره التوبة (9): آيات 64 تا 70]

يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ (64) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّما كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ (65) لا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ (66) الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِينَ هُمُ الْفاسِقُونَ (67) وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ (68)

كَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَ أَكْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلاقِهِمْ وَ خُضْتُمْ كَالَّذِي خاضُوا أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (69) أَ لَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْراهِيمَ وَ أَصْحابِ مَدْيَنَ وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (70)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 66

 [ترجمه‏]

منافقين حذر ميكنند از اينكه سوره‏ئى بر عليه آنها فرود آيد و آنها را آگاه نمايد بر آنچه در قلبهاى آنان است اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بگو استهزاء كنيد همانا خدا ظاهر كننده آنچيزى است كه از آن حذر مينمائيد [64]

اى محمد [ص‏] اگر تو از منافقين سؤال كنى ميگويند ما در گفتار خوض و بازى ميكرديم بگو آيا بخدا و آيات او و برسولش استهزاء ميكنيد [65]

عذرخواهى مينمايند (بگو) همانا شما كافر شديد پس از اظهار ايمانتان اگر جماعتى از شما را عفو كنيم طائفه ديگر از شما را عذاب ميكنيم بسبب اينكه از گناهكاران ميباشيد [66]

مردهاى منافق و زنهاى منافقه بعضى از بعض ديگرند (يعنى مشابه يكديگرند) بعمل بد امر ميكنند و از عمل خوب نهى مينمايند و دستهاى خود را فرو مى‏بندند (يعنى از خيرات و صدقات هم ميگذارند) خدا را فراموش كردند خدا هم آنها را فراموش كرد همانا منافقين آنان بيرون رفتگان از ايمانند [67]

خداوند بمردهاى منافق و زنهاى منافقه بآتش جهنّم وعده داده در حاليكه در آن جاويدند و همين آتش آنها را كافى است و خدا آنها را از رحمت خود دور كرده و براى آنها است عذاب‏

مثل كسانيكه پيش از شما بودند كه آنان از حيث قوت و كثرت و مال و اولاد قوى‏تر از شما بودند و از نصيب خود بهره گرفتند شما هم چنانچه آنهائى كه پيش از شما بودند از نصيب خود بهره بردند و شما خوض نموديد همچنانچه آنها خوض نمودند و اعمال آنگروه در دنيا و آخرت نابود گرديده و ايشانند زيان برده‏گان [69]

آيا بر آنها خبر بزرگ قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مدين و مؤتفكات كه رسولان با معجزات بر آنان آمدند و چنين نبود كه خدا بر آنها ستم كرده باشد (يعنى بدون تقصير آنها را هلاك كرده باشد) بلكه خود آنها بخود ستم نمودند [70].                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 67

 (توضيح آيات)

يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ از جمله صفات نكوهيده منافقين باضافه از آنچه در آيات بالا تذكر داده اين است كه اينها ميترسيدند آيه‏ئى در باره آنان فرود آيد و مؤمنين را خبردار كند، و بعضى گفته‏اند مرجع ضمير (عليهم و تنبئهم) هر دو مؤمنينند، و بقول ديگر مرجع هر دو منافقين است اگر منافقين باشد معنى آيه چنين ميشود كه منافقين ميترسند كه بر ضرر آنان سوره‏ئى نازل گردد و آنها را خبردار كند از آنچه در باره آنها است، و اگر مرجع مؤمنين باشد اين طور ميشود كه سوره‏ئى نازل گردد و مؤمنين از شومى قلب منافقين خبردار شوند.

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّما كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ اگر از اينها سؤال كنى گويند ما با هم خوض ميكرديم يعنى بازى مينموديم، و گفته‏اند جماعتى از منافقين در جنگ تبوك گفتند اين مرد يعنى پيمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم گمان ميكند كه قصرهاى شام و قلعه‏هاى آنرا فتح ميكند (هيهات هيهات) يعنى اين مطلب بسيار دور است، خداوند پيمبر خودش را بر گفتار آنان مطلع گردانيد، و رسول فرمود قافله را نگاه داشتند و آن جماعت را كه چنين گفته بودند حاضر گردانيد و بآنها گفت شما چنين و چنان گفتيد آنها گفتند يا نبى اللّه (انا نخوض و نلعب و حلفوا على ذلك) آنها قسم خوردند و گفتند ما با هم شوخى ميكرديم، اين است كه برسولش خبر ميدهد بآن حقد و حسد و ضدّيت و دشمنى با تو و مؤمنين كه در دل خود پنهان داشته‏اند و خبردار شوى كه اينها ايمان ندارند و بدروغ از ترس شمشير مؤمنين يا بطمع غنيمت اظهار اسلام ميكنند.                       

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 68

 اى رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باينان بگو آنچه خواهيد استهزاء و سخريه كنيد خدا بيرون ميآورد يعنى بتوسط وحى ظاهر ميگرداند آنچه را از ضدّيت و نفاق و دشمنى كه با رسول [ص‏] و مؤمنين مخفى داشته‏ايد و از ظاهر گرديدن آن حذر ميكنيد.

و گفته‏اند اين آيات در باره دوازده نفر از منافقين نازل گرديد كه در عقبه توقف كرده بودند كه برسول اذيت كنند و با هم گفتند اگر فهميد گوئيم با هم شوخى ميكرديم و اگر نفهميد كار خود را انجام ميدهيم اين بود كه اين آيه نازل گرديد:

لا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ حق تعالى بپيمبرش دستور ميدهد كه باينها بگو عذرخواهى نكنيد شما كافر شديد، شايد مقصود اين باشد كه كفريكه در باطن شما مخفى بود و بدروغ اظهار ايمان ميكرديد ظاهر گرديد اگر ما جماعتى از شما را ببخشيم در صورتى كه توبه كنيد و شايد آنها در مقام اذيت كردن رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نبودند و بفريب ديگران چنين كرده بودند، جماعت ديگر را عذاب خواهيم نمود و شايد آنها منافقينى بودند كه در دل كينه رسول و مؤمنين را پنهان داشتند و منتظر فرصت بودند و آنهائى بودند كه برسول و مؤمنين و قرآن استهزاء مينمودند و اينها جماعت گنهكاران بودند كه علاوه بر نفاق مرتكب چنين عمل نكوهيده‏ئى ميگرديدند.

الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ، الى قوله تعالى: عَذابٌ مُقِيمٌ ترجمه اين دو آيه شده و واضح است و محتاج بتوضيح نيست.

خلاصه پس از آنكه در آيات بالا بعضى از صفات و اعمال منافقين را بيان كرده در اين دو آيه در مقام بيان حالات و صفات اجتماعى آنها برآمده كه زنها و مردهاى آنها جميعا باين صفات شناخته ميگردند، آنها امر بمنكر و نهى از                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 69

 معروف ميكنند و نيز آنها چنينند كه دستهاى آنها از انفاق يا اعمال نيك ديگر بسته است و بدترين صفات نكوهيده آنها اين است كه چون خدا را فراموش كرده‏اند خدا با آنها عمل فراموشى نموده يعنى آنها را بحال خود واگذارد كه در طغيان بمانند و هدايت نشوند.

كَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَ أَكْثَرَ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلاقِهِمْ الخ اين آيه منافقين زمان رسول [ص‏] را تشبيه ميگرداند بمنافقين امم پيشينيان و بآنها تذكر ميدهد كه بناى كار شما مثل آنهائى است كه پيش از شما بودند و با اينكه آنها از جهت مال و اولاد و قوت جسمانى از شما قوى‏تر بودند مثل قوم عاد و ثمود چند روزى از نصيب خود تمتع بردند چنانچه شما كافرين نيز از عمر خود بهره‏بردارى ميكنيد و از آرزوهاى خود تمتع ميبريد و آنها در اثر مخالفت اعمالشان حبط گرديده و تباه شده و آن گروه از زيان كاران گرديدند گويا خطاب بكافرين نموده كه اى گروه كافرين و منافقين شما نيز چنينيد كه خداى تعالى بشما مال و اولاد و قوت جسمانى عطاء نموده و مجال و فرصت نيز داده و شما آنرا در هواهاى نفسانى مصرف مينمائيد و از آنها تمتع جسمانى ميبريد و همان طورى كه اعمال آن كافرين حبط گرديده و از عمر خود زيان بردند شما نيز چنين خواهيد شد اعمالتان تباه گرديده و از عمر خود زيان و خسران خواهيد برد.

أَ لَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْراهِيمَ وَ أَصْحابِ مَدْيَنَ وَ الْمُؤْتَفِكاتِ اين آيه متفرع بر آيه بالا است و در بيان مقام حال كفاريستكه از امم پيمبران بودند مثل قوم نوح ع كه بطوفان غرق شدند و قوم عاد كه بباد صرصر هلاك گرديدند و قوم ثمود كه گرفتار صيحه آسمانى شدند و قوم ابراهيم كه بانواع عذاب مبتلا گرديدند بنيش پشه زهر آلوده هلاك شدند و اصحاب مدين قوم شعيب كه بآتش (يوم الظلة) مستأصل شدند و (مؤتفكات) قوم لوط بودند                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 70

 و بر آنان سنگ ريزه باريد و شهرستانشان سرنگون گرديد.

أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ آيه در مقام اين است كه گمان نشود خداى رحمان بر اينها ستم نموده و آنان را هلاك گردانيده بلكه خداى تعالى بر آنها پيمبرانى فرستاده با حجتهاى روشن و بر آنها اتمام حجت نموده پس از آنكه حجت بر آنها تمام گرديد و آنها دانسته و فهميده ايمان نياوردند بلكه بانواع و اقسام اذيتها آن برگزيدگان را رنجانيدند اين بود كه خودشان بدست خود عذاب را براى خود مهيا گردانيدند

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 71

 [سوره التوبة (9): آيات 71 تا 78]

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (71) وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (72) يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ (73) يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَلِيماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ (74) وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ (75)

فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (76) فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى‏ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ (77) أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (78)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 72

 [ترجمه‏]

مردهاى مؤمن و زنهاى مؤمنه بعضى از آنها دوستان يكديگرند كه امر بمعروف ميكنند و نهى از منكر مينمايند و نماز را بپاى ميدارند و زكوة ميدهند و خدا و پيمبرش را فرمان بردارى ميكنند اينها جماعتى ميباشند كه بزودى مشمول رحمت خدا ميگردند همانا خداوند غالب و درستكار است [71]

خدا بمردهاى مؤمن و زنهاى مؤمنه وعده داده بهشتهائى كه از زير درختهاى آن نهرها جريان دارد و در آن جاويدانند و نيز بآنها وعده داده منزلهاى پاكيزه‏ئى در بهشتهاى پاينده و هميشه‏گى و خوشنودى خدا بالاتر است از آن نعمتها و اين است فيروزى بزرگ [72]

اى پيمبر با كفار و منافقين جهاد كن و بر آنها سخت‏گيرى كن و جايگاه آنان جهنّم است و بد بازگشتى است [73]

بخدا قسم ياد ميكنند كه حرف كفر بزبان نياورده‏اند و همانا كلمه كفر را گفتند و پس از اظهار اسلام خود كافر شدند و قصد كردند بر آنچه نيافتند و كينه ننمودند با رسول و مؤمنان مگر اينكه بى‏نياز گردانيد آنها را خدا و رسولش از فضل خودش و اگر اينها توبه كنند براى آنها خير است و اگر رو بگردانند از توبه خدا آنان را عذاب ميكند عذاب دردناك در دنيا و در آخرت و نيست در روى زمين براى آنها دوستى و نه ياورى [74]

و بعضى از منافقين كسى است كه با خدا عهد ميكند اگر بما مالى عطاء نمود از فضل خودش همانا البته صدقه ميدهيم و البته ميگرديم از نيكوكاران [75]

پس چون بآنها عطاء نمود بخل ورزيدند و رو گردانيدند و اينها از فرمان خدا اعراض كنندگانند [76]

پس در پى نفاق بخل در قلب آنها درآمد تا وقتى كه كيفر آنچه را كه با خدا عهد كرده بودند و مخالفت نمودند ملاقات نمايند و آنها دروغگويان بودند [77]

آيا (منافقين) نميدانند كه همانا خداوند ميداند نهانى و نجوى آنها را و اينكه خدا داناى بغيب‏ها ميباشد [78]

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 73

 (توضيح آيات)

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ پس از بيان سجيه منافقين و تنقيد و مذمّت از اعمال شوم آنان و بدى عاقبتشان در مقابل آن چنانچه عادت قرآن بر اين است كه هر جا ذكرى از كفار و اشقياء و خسران و مآل كارشان بجهنّم و دار عذاب ذكرى شود از مؤمنين و مآل امر آنها و آنچه از بهشت و دار كرامت بآنها وعده داده شده تذكر ميدهد تا اينكه انسان هميشه بين خوف و رجاء باشد.

در اين آيه شش فضيلت نيكو كه از اعمال حسنه مؤمنين بشمار ميرود تذكر ميدهد: 1- بعضى از مؤمنين دوست داران بعض ديگرند، البته ايمانيكه در قلب آنها نفوذ نموده دوستى واقعى بين افراد مؤمنين ايجاب مينمايد زيرا كه ايمان بخدا جاذبه‏ئى است در قلب مؤمنين كه هر يك را بسوى ديگرى از آنها ميكشاند و ارتباط كامل بين آنها استوار ميگردد اين است كه همه مؤمنين با هم دوست صميمى ميباشند و همين دوستى آنها است كه هر يك ديگرى را امر بمعروف و نهى از منكر مينمايد و اين دو صفت ديگرى است از سجيه خوب آنها چهارم و پنجم از اعمال نيك مؤمنين اين است كه نماز را بپاى ميدارند و زكوة مال خود را ميدهند، صلاة و زكوة پس از ايمان دور كنند و بمنزله دو ستونند كه ايمان بدون اين دو ركن پايدار نخواهد گرديد.

ششم- مؤمنين كسانى ميباشند كه خدا و رسولش را مطيع و فرمانبردارند در مقابل حكم رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه حكم او همان حكم خدا است از خود هيچ اراده‏ئى ندارند چون و چرا در فرمان بردارى آنها نيست.

أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ اين جماعت مؤمنين را كه باين صفات برجسته موصوفند بزودى خدا آنها                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 74

 را رحم مينمايد يعنى در معرض رحمت الهى واقعند و فيوضات پى در پى شامل حال آنها خواهد گرديد در مقابل منافقين كه در وصف آنها فرموده (نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ) زيرا كه حق تعالى (عزيز است) غالب و ارجمند (حكيم است) درستكار كه مبراء از ظلم و تعدى است هر چيزى را از روى حكمت بجاى خود ميگذارد.

وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ (عدن) مصدر و بمعنى خلود و اقامت است.

در مجمع البيان از نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در معنى عدن چنين حديث ميكند كه فرموده (عدن دار اللّه) عدن دار خدا است كه نه چشمى او را ديده و نه بخاطر بشرى خطور نموده در آن ساكن نميگردند مگر سه دسته: نبيين و صديقين و شهداء خداى تعالى فرموده (طوبى لمن دخلك).

خداى تعالى بمردهاى مؤمن و زنهاى مؤمنه وعده داده بهشتهائى را كه نهرها از زير درختهاى آن جريان دارد، شايد مقصود از نهرها آن انهار چهار- گانه‏ئى باشد كه در سوره محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم توضيح فرموده: نهرى از شير، نهرى از عسل، نهرى از آب، نهرى از شراب. شرابى كه مست كننده و زايل كننده عقل نيست بلكه روح و روان انسان را جلاء ميدهد و اين نهرهاى مصفا از زير اشجار بهشتى على الدوام جريان دارد و منازل پاكيزه در بهشتهاى عدن كه محلّ اقامتگاه آنها است براى مؤمنين آماده شده زيرا كه عالم آخرت مثل عالم دنيا محدود نيست كه هر مؤمنى مكانش محدود باشد بيك بهشت بلكه عالم آخرت مثل قلب مؤمن وسيع است براى او بهشتهائى است كه اقامتگاه او است.

وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ظاهرا آيه در مقام اين است كه تذكر دهد به اين كه آن بهشت‏هاى كذائى با آنهمه تشريفات آن نسبت برضوان خدا كوچك مينمايد، و اينكه (رضوان) را نكره آورده شايد اشاره باين باشد كه رضايت حق تعالى كه ناشى از عبوديتى                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 75

 است كه متضمن حبّ اللّه باشد قوله تعالى در سوره بقره آيه 60 (وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ) و عبادت او نه بطمع بهشت و نه خوف از آتش است و بالاترين سعادت محبّت و آرزوى او اين است كه رضاى محبوب خود را جلب كند نه رضاى نفس خود را اين است كه در آخر آيه فرموده:

ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ گويا علت غائى و مآل آرزوى مؤمنين واقعى را تذكر ميدهد (ذلك) اشاره باين است كه همين رضوان و خوشنودى خدا مراد واقعى آنها است و همين است فوز عظيم و بهشت عدن از آثار آن بروز و ظهور نموده، آرى اگر بفرض بهشت عدن از رضاى الهى ناشى نگرديده بود چه سعادتى براى بشر تأمين ميگرديد بلكه بهشت نعمت نبود بلكه نقمت بود.

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ، يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ، الى قوله تعالى: وَ لا نَصِيرٍ ترجمه آيات قبلا شده و واضح است و محتاج بتوضيح نيست، و خلاصه اينكه خطاب برسولش نموده كه اى نبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با كفار و منافقين مجاهده كن، جهاد يك معنى جامعى است كه با كفار بقتل و اسارت تحقق ميگيرد و با مؤمنين چون بظاهر ايمان آورده بودند و قتل آنها ممنوع بود بحجت و الزام بمقرّرات اسلامى صورت مى‏پذيرد.

طبرسى از حضرت صادق ع روايت كرده كه فرموده آيا شنيده‏ئى كه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منافقى را كشته باشد بلكه جهاد با آنها باين است كه با آنها مراوده نكنيد و آنها را دوست نگيريد و با غلظت با آنها عمل كنيد، و حسن گفته جهاد با منافقين اقامه حدود است بر آنها.

 [پايان‏] و عمل و سجيه منافقين چنين بوده كه آنچه گفته‏اند از كلمه كفر قسم ياد ميكنند كه نگفته‏ايم و اينهائيكه چنين كردند كافر شدند پس از آنكه بظاهر

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 76
ايمان آورده بودند و اينها قصد داشتند بر آنچه نيافتند و شايد اراده داشتند پيمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اصحاب او را از مدينه خارج گردانند لكن بمراد خود نائل نگرديدند و كينه آنها با مؤمنين نبود مگر براى اينكه خدا از بركت پيغمبر [ص‏] اهل مدينه را بى‏نياز گردانيد و اگر منافقين توبه كنند و چنين اعمال نكوهيده‏ئى انجام ندهند براى آنها بهتر است و اگر اعراض كنند در دنيا و آخرت عذاب اليم بآنها اصابت خواهد نمود و اگر مبتلا بعذاب گرديدند براى آنها يار و مددكارى نيست.

وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ مفسرين گفته‏اند اين آيه و آيه بعد (فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ الخ) در باره ثعلبه فرود آمده.

گفته‏اند رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آيه را بر صحابه خواند يكى از خويشان ثعلبه آيه را شنيد و نزد او آمد و او را خبر داد ثعلبه آمد نزد رسول [ص‏] و صدقه را آورد رسول [ص‏] از او قبول ننمود بنا بگريه و فغان گذارد فائده نبخشيد پس از آن حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از دنيا رحلت نمود ثعلبه مال را نزد ابو بكر برد آنهم گفت چون رسول قبول ننمود من هم قبول نميكنم در عهد عمر نزد او برد آنهم قبول ننمود در زمان عثمان ثعلبه از دنيا رفت.

در مجمع گفته اين آيه در باره ثعلبة بن حاطب نازل گرديده و او از انصار بود و برسول گفت خدا را بخوان كه بمن مالى روزى نمايد حضرت باو فرمود اى ثعلبه مال اندك كه شكر آنرا اداء كنى بهتر است از بسيارى كه طاقت آنرا نداشته باشى (أما لك فى رسول اللّه اسوة حسنة) قسم بآن كسى كه جانم بدست او است اگر اراده كنم كوهها براى من طلا و نقره ميگردند و ثعلبه بعد از آن باز آمد و گفت يا رسول اللّه [ص‏] دعاء كن خدا بمن مال روزى گرداند و قسم بآنكسيكه تو را بحق فرستاده اگر خدا بمن مال عطاء كند من هر ذى حقى را حقش را اداء ميكنم حضرت گفت خدايا بثعلبه مال عطاء نما پس از آن ثعلبه غنمى گرفت                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 77

 و آن نمو نمود مثل اينكه كرم نمو ميكند بطوريكه جاى گوسفندان او در مدينه تنگ گرديد آنها را برد در بيابان و مشغول بآنها گرديد بطوريكه از جمعه و جماعت بازگرديد و حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزد او فرستاد كه صدقه بدهد او بخل ورزيد و اباء كرد و گفت نيست اين مگر خواهر جزيه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باو گفت‏

 (يا ويح ثعلبه يا ويح ثعلبه)

پس از آن اين آيات نازل گرديد.

 [پايان‏] فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ، فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى‏ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ وقتى بآنها مال عطاء كرد بخل ورزيدند، آيه خبر ميدهد وقتى از فضل خدا مال بآنها عطاء گرديد بخل ورزيدند، در مجمع گفته (اعقبه و اورثه و اداه نظائر) و گاهى اعقبه بمعنى جازه استعمال شده.

 [پايان‏] و ضمير در (اعقبهم) يا راجع ببخل است يا بعملى كه از بخل ناشى ميگردد و مقصود از قوله تعالى (يوم يلقونه) ميشود (يوم جزائه) باشد يعنى روز كه جزاء بخل را معاينه مينمايند و آن روز قيامت است، و بقولى ميشود كه مرجع ضمير (اللّه تعالى) باشد يعنى روز كه خدا را ملاقات ميكند يا روز مرگ مراد باشد خلاصه معنى آيه اينكه آنهائيكه بخل ورزيدند و زكوة ندادند پس از عهدشان و خلف عهد نمودند همين عملشان نفاق آنها را ايجاب نموده و پاداش عملشان را در قيامت خواهند ديد بسبب اينكه دروغ گفتند.

أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ يعنى آيا اين منافقين نميدانند كه خدا ميداند آنچه را كه در قلبشان مخفى ميگردانند و آنچه را كه با يكديگر نجوى ميكنند و آيا ندانستند كه خدا داناى بجميع غيب‏ها ميباشد، و همزه (الم يعلموا) استفهام توبيخى است و معنى آن اين ميشود كه واجب است بر آنها آنچه را كه گفته شد بدانند.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 78

 [سوره التوبة (9): آيات 79 تا 85]

الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقاتِ وَ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (79) اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ (80) فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَرِهُوا أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ (81) فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلاً وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (82) فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلى‏ طائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِيَ عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفِينَ (83)

وَ لا تُصَلِّ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‏ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ (84) وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ (85)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 79

 [ترجمه‏]

آن كسانيكه مذمت ميكنند مؤمنين را كه بسيار صدقه ميدهند و نيز مذمت ميكنند كسانى را كه نمى‏يابند چيزى مگر بقدر قوه خود و منافقين اينها را مسخره ميكنند خدا جزاء مسخره آنها را ميدهد و براى آنها است عذاب دردناك [79]

اى محمد تو براى آنها طلب آمرزش كنى يا نكنى مساوى است اگر هفتاد مرتبه هم طلب آمرزش كنى خدا هرگز آنها را نميآمرزد زيرا كه اينها بخدا و رسولش كافر شدند و خدا جماعت فاسقين را هدايت نخواهد نمود [80]

بازماندگان از جهاد شاد شدند به اين كه بر خلاف رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نشستند و كراهت داشتند كه بمال و جانشان در راه خدا مجاهده نمايند و بمؤمنين گفتند در گرما بيرون نرويد بآنها بگو حرارت آتش جهنّم زيادتر است اگر باشند كه بدانند [81]

پس بايستى كم بخندند و بسيار گريه كنند بپاداش اعماليكه كسب نموده‏اند [82]

پس اگر برگرداند خدا تو را و تو برگردى بسوى جماعتى از آنها كه متخلف بودند پس اذن بخواهند از تو براى بيرون آمدن بغزوه ديگر بگو هرگز با من بيرون نميآئيد و هرگز با من با دشمن جهاد نميكنيد همانا شما در اول مرتبه راضى شديد كه بنشينيد با بازماندگان پس اين مرتبه هم با مخالفين بنشينيد [83]

و هرگاه يكى از منافقين مرد بر او ابدا نماز نخوان و بر قبر وى نايست زيرا كه آنها بخدا و رسولش كافر شدند و مردند در حاليكه فاسقند [84]

و بايد بعجب درنياورد تو را مال آنها و نه اولادشان جز اين نيست كه خدا ميخواهد اينها را در دنيا عذاب كند و جانشان بيرون آيد در حاليكه كافرند [85].                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 80

 (توضيح آيات)

الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقاتِ وَ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ بمناسبت آيه بالا كه منافقين با خدا عهد ميكنند كه اگر مال دار شديم صدقه ميدهيم و انفاق مينمائيم و نميدهند شايد آيه در مقام مذمّت آنهائى باشد از منافقين كه خبث نفس آنان چنين است كه اضافه بر اينكه خودشان صدقه نميدهند مؤمنين را در صدقه و انفاقشان عيب‏جوئى ميكنند گويا در نظر خبيثشان چنين مينمايد كه انفاق مال عقلائى نيست مخصوصا براى آنهائيكه بزحمت مالى بدست ميآورند آنها را مسخره ميكنند و آنها چون چشم بصيرت ندارند كه حقايق را بفهمند منفقين فى اللّه را جزء آدمهاى ولخرج و سفيه ميدانستند اين بود كه آنها را مسخره ميكردند.

سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ چون توهين مؤمن از جهت ايمانش توهين بخدا است زيرا كه ايمان همان رابطه و عروه محكمى است كه بين مؤمن و خداى تعالى استوار گرديده اينست كه دشمنى با او از جهت ايمانش و عمل و عبوديتش دشمنى با خدا است و نظر بقوله تعالى در سوره [عم‏] (جَزاءً وِفاقاً) آنهائيكه مؤمنين را مسخره ميكنند خدا جزاء مسخره آنها را ميدهد و عذاب اليم براى آنها آماده گرديده.

اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ظاهرا عدد سبعين نزد عرب براى كثرت است و تأكيد در عمل و (استغفر) در صورت امر است و مقصود مبالغه در بى‏فائده بودن است يعنى تو اى رسول خواهى طلب آمرزش كن براى اين منافقين كه مؤمنين را در انفاقاتشان مسخره ميكنند يا مطلق منافقين را هفتاد مرتبه يا طلب آمرزش براى آنها نكنى هر كدام باشد

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 81

 مساوى است پس به (لن) كه براى نفى تأبيد است كلام را مؤكّد گردانيد يعنى خداى تعالى هرگز آنها را نميآمرزد و اين عدم آمرزش براى اين است كه اينها بخدا و رسول او كافر گرديدند.

وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ آيه اشاره بدو صفت از صفات نكوهيده منافقين نموده كه اين دو صفت عدم آمرزش آنها را ايجاب نموده يكى كفر باطنى آنان و ديگر فسقشان كه هر يك خود يك علت مستقلند براى عدم آمرزش.

و شايد چنانچه بعضى از مفسرين گفته‏اند مقصود از استغفار طلب ايمان بعضى از اينها باشد نه استغفار براى گناهانشان زيرا كه جايز نيست استغفار براى كسيكه از ايمانش مأيوس باشند بدليل قوله تعالى (ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى‏ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِيمِ) سوره توبه آيه 114.

فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَرِهُوا أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ مفسرين گفته‏اند آيه راجع بآن جماعتى است كه براى جنگ تبوك رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را مخالفت نمودند و از جنگ تقاعد كردند و نشستند بر خلاف حكم رسول و خوشحال بودند و كراهت داشتند كه بمال و جانشان در راه خدا مجاهده نمايند و بمؤمنين هم كه عازم رفتن بودند گفتند چون هوا بغايت گرم است بجنگ نرويد اى رسول باين منافقين بگو آتش جهنّم حرارتش شديدتر است اگر ميفهميديد آتش جهنّم از چند جهت شديدتر و سوزاننده‏تر از آتش دنيا و حرارت آن است: 1- چون آتش دنيا براى رفع احتياجات بشر و تأمين معاش او است حرارتش و سوزندگيش محدود بحدى است كه نافع باشد لكن آتش جهنّم نه براى نفع بشر است بلكه مجازات است و محدود بحدى نيست.

2- آتش دنيا از روى رحمت است و بقدر رفع احتياج مقرّر گرديده لكن                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 82

 آتش جهنّم از غضب الهى شعله‏ور گرديده و شدتش خيلى زياد است.

3- همانطوريكه نعمتهاى بهشتى براى اهلش محدود بحدى نيست نقمتها و بلاهاى جهنمى نيز محدود بحدى نيست بلكه ميتوان گفت آتش جهنّم اصل آتش و حقيقت آتش و جوهر آتش دنيا است و آتشهاى دنيا فرع و نمونه او است همين طورى كه نعمتهاى دنيا و لذائذ آن نسبت بنعمتهاى اخروى فرع است و آن اصل اين عرض است و آن جوهر و اين فانى و آن باقى آتشهاى دنيا فرع آتش جهنّم است و نسبت بآن ناچيز مينمايد.

فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ اشاره به اين كه اگر اينها ميدانستند كه شدت آتش جهنّم چقدر است كم ميخنديدند و بسيار گريه ميكردند بپاداش اعمال بدى كه كسب كردند عوض فرح آنها بمخالفت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه در آيه بالا گفته شد سزاوار است كه بسيار بگريند و كم بخندند.

فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلى‏ طائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِيَ عَدُوًّا الخ خطاب برسول [ص‏] و باو خبر ميدهد كه وقتى تو از جهاد برگشتى جماعتى از منافقين ظاهرا همانهائى مقصود است كه از جنگ تبوك تهاون نمودند و اطاعت امر رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را نكردند آنها نزد تو ميآيند و از تو اذن ميخواهند كه براى جهاد ديگر غير از جنگ تبوك كه تخلف ورزيدند بيرون روند، و گفته‏اند آنها دوازده نفر از اهل مدينه بودند اينست كه دستور ميرسد كه وقتى آنان طلب اذن كردند تو بآنها بگو هرگز و ابدا با من براى جنگ بيرون نميرويد و با دشمنى مقاتله نميكنيد شما كسانى ميباشيد كه در اول مرتبه يعنى جنگ تبوك راضى شديد كه بنشينيد و براى جنگ حركت ننمائيد حال هم با خالفين بنشينيد (خالفين) آنهائى ميباشند كه از جهاد معافند مثل زنان و كودكان و مريضان و كوران و شلان و امثال اينها.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 83

 آرى جهاد كردن با مال و جان كار مردمان مرد است و مبارزان ميدان نبرد كار هر بى‏سر و پائى نيست و همين ردّ منافقان و اذن ندادن بآنها و اسقاط گردانيدن آنها را از ديوان مجاهدين فى سبيل اللّه بالاترين مجازات بوده اگر ميدانستند.

وَ لا تُصَلِّ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‏ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ مات صفت احد است و بلفظ ماضى آورده و در معنى استقبال است بتقدير كون يعنى هستى و وجود زيرا كه كائن لا محاله موجود است و (انهم كفروا) علت نهى است و دأب حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين بود كه وقتى منافقين ميمردند نماز بر آنها ميخواند و احكام اسلام را بر آنها جارى مينمود و ساعتى سر قبر آنها ميماند و بآنها دعا ميكرد تا اينكه نهى رسيد چنين نكن زيرا كه اينها بخدا كافرند و بنفاق مردند.

 [طبرسى‏] در مجمع گفته بروايتى حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر عبد اللّه بن ابى نماز خواند و پيراهن خود را بجاى كفن بر او پوشانيد، و ابن عباس و جابر و قتاده گفته‏اند اين عمل رسول [ص‏] پيش از نهى بود، و بقولى حضرت خواست بر او نماز بخواند جبرئيل او را عقب كشيد و اين آيه (وَ لا تُصَلِّ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ الخ) را بر او خواند [انس و حسن‏] و بروايتى يكى برسول گفت چگونه پيراهن خود را كفن او نمودى در صورتى كه او كافر بوده فرمود پيراهن من او را چيزى از خدا بى‏نياز نميگرداند من چنين كردم تا اينكه جماعت بسيارى ايمان آرند و چنين هم شد.

 [پايان‏] وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ خطاب برسول نموده و مراد امّت او ميباشند كه كثرت مالها و اولادهاى منافقين تو را بعجب در نياورد اشاره به اين كه گمان مكن كه مال زياد و اولاد سعادت                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 84

 و فضيلت براى آنها تأمين ميكنند خدا خواسته بهمين مال و اولاد آنها را در دنيا عذاب كند زيرا كه مال زياد و اولاد بسيار جز زحمت و مرارت در حفظ آن و نگاهدارى و خرج مال با حبّ آن و گرفتن زكوة با اكراهشان و تربيت اولاد و تخلف نمودن آنها و تلف شدن بعضى از آنها و فتنه بودن و آزمايش شدن بمال و اولاد معلوم است قوله تعالى (وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ)

 سوره انفال آيه 28، اين است كه فرموده خدا خواسته منافقين را بكثرت مال و اولاد در دنيا عذاب كند و نفس آنها گرفته شود در حاليكه كافر باشند.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 85

 [سوره التوبة (9): آيات 86 تا 94]

وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدِينَ (86) رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ (87) لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (88) أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (89) وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (90)

لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى‏ وَ لا عَلَى الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (91) وَ لا عَلَى الَّذِينَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ يَجِدُوا ما يُنْفِقُونَ (92) إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (93) يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبارِكُمْ وَ سَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (94)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 86

 [ترجمه‏]

وقتى كه سوره‏ئى نازل گرديد در اينكه بخدا ايمان آوريد و با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بجهاد برويد صاحبان ثروت از تو طلب اذن ميكنند و گفتند ما را بگذار كه با نشسته‏گان باشيم [86]

و راضى شدند كه با نشسته‏گان باشند و بر قلبهاى آنها مهر خورده شده پس آنها نمى‏فهمند [87]

لكن رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آنكسانيكه با او ايمان آورده‏اند جهاد كردند بمالهاى خودشان و نفسهاى خودشان و براى آن جماعت است خوبيها و آنان رستگارانند [88]

خدا براى آنان بهشتهائى آماده گردانيده كه از زير اشجار آنها نهرها جريان دارد و در آن جاويدانند اين است رستگارى بزرگ [89]

عذر خواهان از اعراب آمدند نزد رسول [ص‏] تا رخصت داده شوند و آنانكه دروغ گفتند با خدا و با رسول خدا در ادعاء ايمان يعنى منافقين و بزودى از جهاد بنشستند بر آنهائيكه كافر شدند از اعراب ميرسد عذابى دردناك [90]

نه بر ضعفاء و نه بر مريضان و نه بر آنهائيكه مالى ندارند كه انفاق كنند گناهى نيست چون نيكخواهى نمايند و فرمان خدا و رسولش را ببرند و بر نيكوكاران كه ناصحند هيچ عتابى و ملامتى نيست و خدا آمرزنده و مهربان است [91]

و نيز (گناهى نيست) بر آنكسانى كه وقتى آمدند آنها را سوار كنى گفتى مركوبى نمييابم كه شما را سوار كنم بازگشتند و از حزن اشك از چشمهاى آنها جارى ميگرديد براى اينكه نمى‏يابند چيزى كه انفاق كنند [92]

جز اين نيست كه (عتاب) بر آنهائيست كه از تو رخصت مى‏طلبند در صورتى كه آنان توانگرانند راضى شدند به اين كه بوده باشند (با زنان و اطفال و مريضان) و خدا بقلب آنها مهر زده اين است كه آنها نميدانند [93]

وقتى شما برگشتيد نزد شما عذرخواهى ميكنند بگو عذر نياوريد هرگز عذر شما را باور نخواهيم                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 87

 كرد همانا خدا بما خبر داده از اخبار شما و بزودى خدا و رسولش عمل شما را مى‏بينند پس شما برگشته ميشويد بسوى كسى كه داناى بغيب و شهادت است پس شما را خبردار ميكند بآنچه عمل نموده‏ايد [94]

. (توضيح آيات)

وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدِينَ ظاهرا اين آيه نيز در وصف منافقين است كه منافقين باين اوصاف شناخته ميگردند از جمله صفات آنها اينست كه وقتى سوره‏ئى بر تو نازل گردد كه در آن دو امر باشد يكى امر بايمان بخدا و ديگر امر بجهاد با رسول، و اينكه امر بجهاد با رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را عطف داده بايمان بخدا مشعر بر اين است كه لازمه ايمان بخدا جهاد با رسول است وقتى كه امر بجهاد نمايد، از اينجا معلوم ميشود كه مرجع ضمير (منهم) منافقين ميباشند كه آنها در حاليكه از جهت مال و قواى بدنى تمكن بر جهاد با رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داشتند وقتى حضرتش امر بجهاد مينمود ميآمدند نزد او و طلب اذن ميكردند و ميگفتند بگذار ما از نشسته‏گان باشيم مثل ذوى الاعذار، اگر اينان ايمان بخدا داشتند البته مطيع امر رسول ميگرديدند.

رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ از پستى طبيعتشان راضى شدند كه باخوالف يعنى با عاجزان و زنها و اطفال باشند و بقلبشان مهر خورده يعنى مال و عناوين دنيوى قلب آنها را بسته گردانيده و نميدانند كه جهاد با رسول [ص‏] متضمن چه فوائدى است.

لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ترجمه آيه شده و چون واضح است محتاج بتوضيح نيست خلاصه آيه در                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 88

 مقام فضائل و مناقب كسانى است از مؤمنين كه با مال و جانشان در راه خدا مجاهده نمودند كه اينها خيرات و خوبيها را دريافتند و آنهايند رستگاران، سياق آيه دلالت بر اين دارد كه در آنموقع خيريت و رستگارى منحصر بآنهائى بوده كه بجان و مال در راه خدا انفاق مينمودند و با رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بجهاد ميرفتند.

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ آيه بيان تفضلاتى است كه براى مجاهده كنندگان بمال و جانشان در راه خدا مهيا گردانيده كه خداى تعالى براى اين اشخاص بهشتهائى آماده نموده با چنين اوصاف و دو فضيلت براى آنها تذكر ميدهد: يكى بهشتهائى با نهرهاى جارى، و ديگر خلود در بهشت كه دار كرامت الهى است كه بالاترين نعمتها بشمار ميرود، و (فوز عظيم) ظاهرا اشاره بهمين خلود در بهشت است.

وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بطوريكه مفسرين آيه را توجيه كرده‏اند اين است كه گفته‏اند آيه در بيان دو دسته از اعراب است كه در موقع واقعه جنگ تبوك جماعتى از اعراب باديه نشينان نزد رسول آمدند و عذرخواهى نمودند كه اگر ما بجنگ برويم بنى طى اهالى و گوسفندان ما را غارت ميكنند و اين عذرها را ميآوردند براى اينكه رخصت طلبند در تخلف از جنگ، و اكثر مفسرين گفته‏اند كه عذر اينها براى فرار از جنگ بود، و ابن عباس گفته آنها چند نفرى بودند از بنى غفار كه عذرشان صحيح بوده و اين قول بحقيقت نزديك‏تر مينمايد زيرا سياق آيه كه (وَ قَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ) را عطف داده به (وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ) چنين مينمايد كه معذرون اهل عذر بودند مثل اينكه نفقه نداشتند يا اسلحه جنگ براى آنها ميسر نبود و مذمت نموده آنهائى را كه بدون عذر موجه نشستند كه اينهايند كه با خدا و رسول دروغ گفتند و آنهائيكه كافر شدند بزودى بآنها عذاب اليم اصابت مينمايد.                      
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 89

 لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى‏ وَ لا عَلَى الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ الخ در اينجا تكليف جهاد از چند جماعت برداشته شده:

1- ضعفاء، 2- مريضان و بيماران، 3- كسانيكه از جهت فقر مالى ندارند كه نفقه كنند و اسباب راه از اسلحه و مركوب و آنچه لازمه سفر است مهيا نمايند بر اين سه دسته حرجى نيست يعنى گناهى نيست كه از جنگ تقاعد كنند و بجهاد نروند وقتى كه نيك خواه و فرمان بردار خدا و رسول باشند و بر نيكوكاران كه بفرمان رسول باشند هيچ راه عتابى بر آنان نيست يعنى اين جماعتى كه ذكر شد اينها معذورند، و ذكر محسنين اشاره باين است كه اينها در سلك نيكوكاران بشمار ميروند زيرا كه خداى تعالى آمرزنده و مهربانست.

وَ لا عَلَى الَّذِينَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلَّا يَجِدُوا ما يُنْفِقُونَ اين آيه عطف بآيه بالا است (لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ الخ) كه آنها از جهاد معافند و اينها نيز كه حاضرند براى رفتن بجهاد و مركوب نبود كه سوار شوند نيز معافند و عتاب بر آنهائى است از اغنياء كه بتمام جهات تمكن دارند كه بجنگ حاضر شوند و دوست داشتند كه با صاحبان اعذار بنشينند و بجهاد نروند.

چون اين آيه و آيه بعد ترجمه شده و واضح است محتاج بتوضيح نيست اين است كه از توضيح آن خوددارى نموديم.

خلاصه آيات اين است كه علامت شخص مؤمن و منافق را توضيح دهد كه آنهائيكه تخلفشان از جهاد از روى عذر صحيح بوده آنها معافند و ملامتى بر آنها نيست لكن آنهائيكه چنين نبودند و تخلف ورزيدند و دوست داشتند با خوالف بنشينند آنها كسانى بودند كه بقلبشان مهر خورده و بسته شده و نميدانند.

يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبارِكُمْ                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 90

 جماعتى از كسانى كه از جنگ رفتن با رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تخلف نمودند پس از خاتمه جنگ ميآمدند و عذرخواهى ميكردند و بگمان خودشان عذر آنان پذيرفته ميگردد از حق تعالى خطاب رسيده كه اى محمد [ص‏] باين منافقين بگو عذر غير موجه نياوريد كار شما و صفات شما و عمل شما را خداى تعالى بمن خبر داده وَ سَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ از ابن عباس نقل ميكنند كه گفته اين آيه و همه آيات بعد در باره جند بن قيس و معتب بن قشير و اصحاب آنها از اهل نفاق كه هشتاد نفر بودند فرود آمده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از جنگ تبوك برگشت باصحاب فرمود با اينها مجالست و مكالمه نكنيد آنها نزد رسول [ص‏] آمدند و بدروغ عذرخواهى نمودند اين بود كه اين آيه نازل گرديد.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 91

 [سوره التوبة (9): آيات 95 تا 101]

سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (95) يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى‏ عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ (96) الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاَّ يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (97) وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (98) وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (99)

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (100) وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى‏ عَذابٍ عَظِيمٍ (101)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 92

 [ترجمه‏]

بزودى منافقين بخدا براى شما مؤمنين قسم ميخورند كه چون بازگرديد از سفر بسوى مدينه تا از عتاب بر آنها روى بگردانيد (يعنى بر آنهائيكه بجهاد نيامدند عتاب نكنيد) و شما مؤمنين از آنها اعراض كنيد همانا آنان رجس و پليدند و جايگاه آنها جهنّم است براى پاداش آنچه بودند عمل ميكردند [95]

براى شما قسم ياد ميكنند براى اينكه شما از آنها راضى گرديد و اگر شما از آنها راضى گرديد پس حقيقة خدا از جماعت فاسقين راضى نميباشد [96]

اعراب (باديه نشينان) در كفر و نفاق از ديگران سخت‏تر و بجهل و نادانى (از ديگران) سزاوارترند زيرا عالم نميباشند بحدود آنچه كه خدا بر رسولش نازل گردانيده و خدا دانا است باحوال آنها و حكيم است در امهال آنها [97]

و بعضى از اعراب باديه كسى است كه آنچه انفاق ميكند (در راه جهاد) بر خود ضرر مى‏پندارد و منتظر است كه بشما مؤمنين عواقب ناگوار و دائره سوء برسد و خدا شنوا و دانا است [98]

و بعضى از اعراب كسى است كه بخدا و قيامت ايمان آورده و آنچه در راه خدا انفاق ميكنند فرا ميگيرد براى نزديكى بخدا و دعاء رسول آگاه باش همانا عمل آنها نزديكى بخدا است بزودى خدا داخل ميگرداند آنها را در رحمت خودش زيرا كه خداوند آمرزنده و مهربان است [99]

و سبقت گيرندگان در صدر اسلام از مهاجرين و انصار و آنهائيكه متابعت آنها را نمودند بايمان و طاعت خدا از آنها راضى است و آنها نيز از خدا راضى ميباشند و خدا براى آنان آماده كرده است بهشتهائيكه نهرها از زير اشجار آن جريان دارد و در آن جاويدانند ابدا اين است رستگارى بزرگ [100]

و بعضى از اعرابيكه در اطراف مدينه هستند و نيز از اهل مدينه كسانى هستند كه ماهر در نفاقند شما آنها را نميشناسيد ما بآنها دانا ميباشيم بزودى آنها را دو مرتبه عذاب ميكنيم پس از آن برگردانيده ميشوند بسوى عذاب بزرگ يعنى جهنّم [101].                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 93

 (توضيح آيات)

سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ اين آيه بمؤمنين خبر ميدهد كه وقتى شما از جهاد برگشتيد منافقين بخدا براى شما قسم ميخورند بجهت اينكه اعراض نمائيد از ملامت بآنها كه چرا بجهاد نيامدند شما اى مؤمنين از آنها اعراض كنيد همانا آنها پليدند و جايگاه آنها جهنّم است بپاداش آنچه عمل كرده‏اند از نفاق و مخالفت امر رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.

قمى چنين روايت كرده وقتى حضرت رسول [ص‏] از جنگ تبوك برگشت اصحاب متعرض منافقين ميشدند و آنها را اذيت مينمودند و منافقين قسم ميخوردند كه ما بر حقيم و منافق نيستيم تا اينكه متعرض آنها نشوند اين بود كه اين آيه نازل گرديد.

يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى‏ عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ يعنى قسم ميخورند براى شما براى اينكه راضى شويد از آنها پس اگر شما راضى شويد از آنها رضايت شما مؤمنين براى منافقين نفع نمى‏بخشد وقتى مشمول سخط الهى باشند، در مجمع از نبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كسيكه طلب كند رضايت خدا را بسخط مردم خدا از او راضى و مردم هم از او راضى‏تر ميگردند و كسيكه طلب كند رضاى مردم را بسخط حق تعالى خدا بر او سخط ميكند و سخط مردم هم بر او زيادتر ميگردد، و نيز گفته اين آيه نازل شده در جد بن قيس و معتب بن قشير و اصحاب آن دو از منافقين و آنها هشتاد نفر مرد بودند و چون رسول [ص‏] از جنگ تبوك بمدينه آمد گفت با آنها مجالست و تكلم نكنيد. [پايان‏] الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ اعراب جمع عرب است و عرب جنس است و مفرد آن عربى است با ياء                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 94

 نسبت، در مفردات گفته (العرب ولد اسماعيل و الاعراب جمعه فى الاصل و صار ذلك اسما لسكان البادية الخ).

در اين آيه خداى تعالى سكان باديه را معرفى نموده به اين كه اينان از حيث كفر و نفاق شديدتر و سخت‏تر از غير آنها ميباشند زيرا كه آنها در بيابان و باديه تربيت شده‏اند از جامعه بشر دورند و از علماء و دانشمندان استفاده نمى‏نمايند و نيز سزاوارترند از ساير مردم كه ندانند حدود آيات و قوانين اسلام را و خدا عالم است باحوال آنها و حكيم است در امهال آنها.

وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ، وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ الخ خداى جليل در اين دو آيه اعراب باديه نشين را دو قسمت نموده و هر يك را بصفاتى معرفى مينمايد:

دسته‏ئى از آنها منافقند كه اگر انفاق نمودند انفاق خود را غبن و غرامتى ميپندارند و منتظرند كه بشما مؤمنين گردشهاى روزگار آسيبى برساند و خدا شنوا و دانا است.

و دسته ديگر از اعراب كسانى ميباشند كه بخدا و روز قيامت ايمان آورده‏اند و آنچه انفاق ميكنند قصدشان قرب بحق تعالى و دعاى رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه در حديث دارد هر كس صدقه ميداد رسول [ص‏] در باره او طلب رحمت و دعاء ميفرمود.

آگاه باشيد كه صدقات آنها سبب نزديكى برحمت حق تعالى است و بزودى و محققا آنها را داخل ميگرداند در رحمت خود همانا خداوند آمرزنده و مهربانست از اين آيه و آيات ديگر معلوم ميشود كه اصل در عمل و خير و شرّ بودن آن منوط بقصد و نيّت عامل است عملى كه با ايمان و نيّت خالص توأم گرديد ارزش واقعى پيدا ميكند و قرب بجوار احدى را ايجاب مينمايد لكن عملى كه خالى از ايمان واقعى و خلوص نيّت باشد چنين عملى اگر بعد از رحمت نياورد قرب هم نخواهد آورد                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 95

 وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ترجمه آيه شده است (و السابقون) سبقت گيرندگان بايمان و طاعاتند و آنها را بسبقت گرفتن مدح نموده براى اينكه غير آنها تابع آنها گرديده‏اند و آنها متبوع و غيرشان تابع آنهايند پس آنها امام و خواننده بخيرند و چنين است كسيكه بامر خيرى سبقت گيرد (من المهاجرين) آنهائيكه از مكه بمدينه و بحبشه هجرت نمودند (و الانصار) آنهائيكه از اهل مدينه سبقت گرفتند باسلام و آنهائيكه در اعمال خير تابع آنها گرديدند آنها كسانى ميباشند كه خداى تعالى از آنها راضى و آنها نيز از خدا راضى ميباشند.

وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ و براى اين سه دسته از مهاجرين و انصار آنهائيكه سبقت گرفتند باسلام و تابعين آنها خدا آماده كرده است بهشتهائى كه تحت اشجار آن انهار جريان دارد و بالاتر از همه آنان در آن بهشتها جاويدانند و همين است رستگارى و فضيلت بزرگ وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى‏ عَذابٍ عَظِيمٍ و از اعراب اطراف مدينه و از اهل مدينه جماعتى منافقين ميباشند (مردوا) عطف است بر (ممن حولكم) و جمله فعليه صفت موصوف محذوف است يعنى از اهل شهر شما جماعتى ميباشند كه اقامت دارند و در نفاق ماهر گرديده‏اند و بطورى نفاق خود را مخفى ميدارند كه تو با اين فطانت و فراست آنها را نمى‏شناسى ما ميدانيم كه بر اسرار مطلعيم و بزودى دو مرتبه آنان را عذاب خواهيم نمود، شايد دو مرتبه يكى رسوائى آنها در دنيا و ظاهر گرديدن نفاق آنها باشد و ديگر شايد گرفتارى آنها در جنگ يا عذاب قبر باشد پس مردود ميشوند بعذاب بزرگ كه جهنّم ميباشد.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 96

 [سوره التوبة (9): آيات 102 تا 109]

وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (102) خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (103) أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (104) وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (105) وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (106)

وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى‏ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ (107) لا تَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ (108) أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ تَقْوى‏ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (109)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 97

 [ترجمه‏]

و قوم ديگر غير از منافقين بگناه خودشان اعتراف نمودند و عمل صالح و عمل بد را بهم آميخته گردانيدند شايد خدا توبه آنها را بپذيرد همانا خدا آمرزنده و مهربان است [102]

بگير از مالهاى آنها زكوة تا پاك گردانى آنها را از گناه و حبّ مال و بآن صدقه حسنات آنها را زياد گردانى و براى آنها دعاء بكن همانا كه دعاء تو آرامش است بر آنها و خدا شنوا و دانا است [103]

آيا نميدانند كه خدا قبول ميكند توبه بندگانش را و صدقات را از آنها ميگيرد و اينكه خدا او است بسيار پذيرنده توبه و مهربان است بر توبه كنندگان [104]

و بگو اى رسول عمل كنيد بزودى خدا و رسولش و مؤمنين عمل شما را مى‏بينند و بزودى برگردانيده ميشويد بسوى عالم بغيب و پنهان و عالم بآشكارا پس شما را خبر ميدهد بآنچه بوديد عمل ميكرديد [105]

و ديگران از متخلفين موقوفانند بامر خدا يا آنها را عذاب ميكند و يا توبه آنها را مى‏پذيرد و خدا دانا و درستكار است [106]

و آن كسانيكه مسجدى بنا كردند براى ضرر رسانيدن بمؤمنين و تقويت كفر و جدائى بين مؤمنين و انتظار ميبرند كسى را كه با خدا و رسولش در پيش جنگ ميكردند و همانا آنها قسم ياد ميكنند كه ما اراده نكرديم مگر خوبى را خدا گواهى ميدهد كه براستى اينها دروغگويانند [107]

نايست براى نماز در آن مسجد ابدا هر آينه مسجدى كه از اول تأسيس شده بر تقوى سزاوارتر است كه در آن بايستى و در آن مردهائى ميباشند كه دوست ميدارند اينكه پاك گردند و خدا پاكان را دوست ميدارد [108]

آيا كسيكه بنا نهاد بنياد كارش را بر پرهيزكارى از خدا و خوشنودى او بهتر است يا كسيكه بنا نهاد بنياد كارش را بر گذرگاه سيلى زير خالى شده و شكست خورده و فرود آيد در آتش جهنّم و خدا هدايت نميكند جماعت ستمكاران را [109].                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 98

 (توضيح آيات)

وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ در مجمع از حضرت باقر ع روايت ميكنند كه آيه در باره ابى لبابة بن عبد المنذر نازل گرديده و قصه آن در تفسير (لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ) از سوره انفال سبقت گرفته، و در كافى و عياشى از حضرت باقر ع روايت ميكند كه اينها جماعتى بودند كه با ايمانشان گناه ميكردند و مؤمنين اينها را عيب‏جوئى ميكردند و از اينها كراهت داشتند و اينهايند كسانى كه (عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ) و عياشى نيز از حضرت باقر [ع‏] روايت كرده كه (عسى من اللّه) واجب است و فرموده اين آيه در باره شيعيان گنهكار ما است، و در روايت ديگر جماعتى گناهى كردند مثل حمزه و جعفر طيار پس از آن توبه كردند پس از آن گفت (و من قتل مؤمنا) كسيكه مؤمنى را كشت موفق بتوبه نميگردد مگر اينكه خدا طمع عباد و اميد او را قطع نميكند و گفته (عسى) از خدا واجب است.

 [پايان‏] خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ قمى گفته اين آيه وقتى نازل گرديده كه ابو لبابه تمام مالش را عرضه نمود براى اينكه صدقه بدهد اين بود كه برسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر شد كه مالش را بگير و صدقه بده و آنها را پاك گردان (وَ تُزَكِّيهِمْ) مبالغه در پاكى است و زكوة بده و بر آنها ترحم كن زيرا كه دعاء و ترحم تو سكونت است براى آنها و خدا شنوا و دانا است.

تطهير زائل گردانيدن كثافات و قذارات است براى پاك گرديدن و مستعد شدن براى نشو و نمو و ظهور آثار او، و تزكيه براى رشد چيزى و نمو آن است مثل پاك گردانيدن درخت از فضولات براى رشد و نمو آن، بعضى از                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 99

 مفسرين گفته جمع بين تطهير و تزكيه در آيه تعبير لطيفى است.

گويند آيه متضمن حكم زكاة مال است كه از اركان شريعت و ملّت بشمار ميآيد و اخبار بسيار شاهد بر اين است كه از طرف ائمه طاهرين عليهم السّلام و غير آنها رسيده.

أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ همزه (أَ لَمْ يَعْلَمُوا) استفهام انكارى است، آيا نميدانند يعنى بايستى بدانند و مقصود تشويق و ترغيب است بر دو امر مهم يكى توبه كه انسان هر اندازه‏ئى كه خود را گنهكار بداند نبايد از كرم حق تعالى مأيوس باشد و بايد بداند كه خداى رحيم قبول ميكند توبه كسى را كه روى نيازمندى و التجاء بدر خانه كرم او آورده و از او پوزش طلبد و اظهار گناه خود و شرمندگى خود را نمايد او را رد نخواهد نمود و توبه او را مى‏پذيرد و قبول مينمايد، لكن بايد دانست توبه البته قبول ميشود لكن شرائطى هم دارد كه اينجا جاى بيان آن نيست.

و ديگر آيه ترغيب و تحريص بر انفاق مال و صدقات نموده و مشعر بر اين است كه بقدرى عمل انفاق مهم و مطلوب است كه خداوند خودش صدقات را ميگيرد بروايتى‏

 (الصدقة تقع فى يده تعالى قبل ان تصل الى يد السائل)

يعنى اول خدا صدقه را ميگيرد پيش از آنكه بدست سائل برسد، و صدقات اطلاق دارد و شامل ميگردد صدقات واجب را مثل زكوة و غيره و صدقات مستحب را لكن چون آيه بالا را حمل بر زكوة نموده‏اند اين است كه ميتوان گفت مصداق كامل صدقات همان زكوة است لكن شامل باقى صدقات نيز ميشود.

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ظاهرا آيه در مقام تهديد منافقين برسولش خطاب مينمايد كه باين مردم بگو هر چه ميخواهيد از اعمال خوب يا بد بكنيد و گمان نكنيد كسى مطلع                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 100

 بر اعمال شما نيست بزودى خدا و رسول و مؤمنين اعمال شما را مى‏بينند، رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را عطف بخدا داده و مؤمنين را عطف برسول، بقولى مقصود از ديدن خدا و رسول و مؤمنين قيامت است و بقولى در همين عالم دنيا و اكثر مفسرين گفته‏اند مقصود رؤيت در همين عالم است، و از سياق آيه نيز همين معنى استفاده ميشود كه خداى تعالى براى تهديد مشركين و منافقين بآنها تذكر ميدهد كه شما گمان نكنيد اعمال شما پوشيده است و كسى بر آن مطلع نيست خدا و رسولش و مؤمنين اعمال شما را مى‏بينند علم خدا باشياء احاطه دارد رسولش هم از طريق وحى آگاه ميگردد و مقصود از مؤمنين نميشود غير معصوم باشد زيرا كه مؤمنين را عطف برسول داده مثل قوله تعالى (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا) و نيز قوله تعالى (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) كه باجماع اماميّه مقصود از (آمنوا) على ع و (اولو الامر) امام هر وقتى است و در اخبار است كه هر شب دوشنبه و پنجشنبه اعمال امت را بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بر ائمه عليهم السّلام عرض ميكنند، و بزودى بمرگ باز گرديده ميشويد بسوى خدائى كه داناى نهان و آشكار است و بآنچه كرده‏ايد شما را آگاه ميگرداند، و از كافى و عياشى از حضرت باقر ع روايت ميكنند كه پس از ذكر اين آيه فرمود

 (المؤمنون هم الائمة عليهم السّلام)

. وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ظاهرا (و آخرون) عطف بآيه بالا است (وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا الخ) راجع بقبولى توبه آنها است كه بكلمه (عسى) وعده داده بود و در اين آيه وعده حتمى نداده بلكه معلّق بمشيت گردانيده يعنى گروهى ديگر هستند كه پس از آنهايند و مفسرين گفته‏اند اين جماعت (مرجوينند) و آنها سه كس بودند كه در باره آنها است (وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا) و آنها كسانى بودند كه از جنگ تبوك تخلف نمودند لكن از منافقين نبودند بلكه از رفتن بجهاد تهاون و تنبلى كردند و پس از اين خلاف كه كرده بودند مثل ابو لبابه و يارانش مبالغه در توبه نكرده

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 101
 بودند اين بود كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود آنها را برانند و با آنها سخن نگويند زنان آنها آمدند نزد پيمبر كه از خانه آنها بيرون رويم فرمود نه اما متاركه كنيد و با آنها هم بستر نشويد و آنها با حزن و اندوه و پشيمانى پنجاه روز گذرانيدند تا وقتى كه در باره آنان آيه (وَ عَلَى الثَّلاثَةِ) نازل گرديد كه سبب اميدوارى آنها گرديد.

وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ الخ در تفسير صافى بروايت بنى عمرو بن عوف گفته چون مسجد قبا بنا شد و رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در آن نماز خواند برادران او بنو غنم بن عوف حسد بردند و گفتند ما مسجدى بنا ميكنيم و در آن نماز ميخوانيم و بجماعت محمد [ص‏] حاضر نميشويم و مسجدى پهلوى مسجد قبا بنا كردند و نزد رسول آمدند و گفتند ما مسجدى بنا كرده‏ايم بيا در آن نماز بخوان و حضرت عازم سفر تبوك بود فرمود بر سر سفرم و وقتى حضرت از سفر تبوك برگشت اين آيه نازل شد در شأن آن مسجد پس مسجد را خراب كردند و سوزانيدند و بجاى آن كناسه و جاى فضولات قرار دادند زيرا كه آيه خبر ميدهد كه براى ضرر زدن بمسجد قباء بود و سبب كفر و تفريق كردن بين مؤمنين آنهائيكه در مسجد قباء بود و سبب كفر و تفريق بين مؤمنين و آماده‏گى براى كسانى كه با خدا و رسولش محاربه كردند و اينها قسم ياد ميكنند كه ما اراده نكرده‏ايم مگر نيكى را و خدا شهادت ميدهد كه آنها دروغگويانند.

 [پايان‏] لا تَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ امر برسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نموده كه هيچ وقت (لا تقم) نايست يعنى نماز نخوان گويند در (لمسجد) قسم مندرج است يعنى قسم بخدا هر آينه مسجدى كه بر تقوى تأسيس و بنا نهاده شده (من اول يوم) يعنى از اول بناى آن بر تقوى                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 102

 گذارده شده و گويند آن مسجد (قبا) بود كه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنا نهاد و در آن نماز خواند ايامى كه در آن محلّ بود، و بقولى مقصود مسجد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است در مدينه (من اول يوم) يعنى از پيدايش آن سزاوارتر است كه در آن مسجد بايستى و نماز بخوانى زيرا كه در آن مردهائى ميباشند كه دوست دارند طاهر گردند.

بروايتى حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باصحاب مسجد قبا فرمود كه خداى تعالى بر شما ثنا فرستاد يعنى شما را ستايش نموده شما چه عمل ميكنيد در طهر و پاكى خودتان گفتند ما مخرج غايط را ميشوئيم با آب حضرت فرمود خدا راجع بشما آيه فرستاده (وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ) يعنى متطهرين، و محبّت بنده نسبت بخدا اين است كه او را ترجيح بدهد بر خودش و در جلب محبّت خدا بخودش حريص باشد و محبّت خدا نسبت بآنها اين است كه از آنها رضايت دارد و بآنها احسان ميكند همان طورى كه محبّ بمحبوبش محبّت ميكند.

 [طبرسى‏] أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ تَقْوى‏ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ اسس دو طور قرائت شده بنصب همزه يعنى فعل معلوم و رفع آن يعنى فعل مجهول (اسس و اسس) و بعضى (اسس بنيانه) بطور اضافه قرائت نموده‏اند لكن شاذ است يعنى كسيكه اساس دينش را بنا گذاشت بر قاعده محكمى كه آن حق (تقوى اللّه و رضوان او است) آن بهتر است يا كسيكه اساس دين خود را بر قاعده‏ئى گذاشت كه ضعيف و ناچيز و روى پايه محكمى قرار نگرفته.

 (شفا) يعنى طرف و (جرف) يعنى جانب و (هار) يعنى مشرف بر سقوط پس معنى چنين ميشود كه آيا آن كس كه اساس بناى خود را نهاد بر كنار رودخانه كه زيرش بمرور سيلاب خالى شده و ظاهرش برپا ايستاده پس بيفتاد بناى او با بنا كننده در جهنّم و مقصود از اين مثال اين است كه كسيكه بناى كارش را بر تقوى و رضاى الهى قرار داد چنين كسى بناى كار خود را در جا و زمين محكمى                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 103

 قرار داده كه دست تطاول زمان نتواند بآن خللى برساند و بناى كار چنين كسى هرگز مساوى نيست با كار كسيكه بناى كارش را بر فساد و طغيان و باطل قرار داده و آن مثل عمارتى ماند كه در جائى بنا نهند و در زمينى كه استحكام ندارد و بزودى سيل بنياد كن بناى آنرا تباه ميگرداند.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 104

 [سوره التوبة (9): آيات 110 تا 116]

لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (110) إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (111) التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (112) ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى‏ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِيمِ (113) وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ (114)

وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ (115) إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ (116)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 105

 [ترجمه‏]

هميشه بنائى كه منافقين بنا نهادند در قلبهاى آنها سبب شك و نفان است مگر اينكه بمردن پاره پاره گردد قلبهاى آنها و خدا دانا و درستكار است [110]

همانا خدا نفسهاى مؤمنين و مال ايشان را خريده بآنكه ايشان را بهشت بدهد كه در راه خدا جنگ ميكنند و كشته ميگردند اين وعده‏ئى است حق در تورات و انجيل و قرآن و كيست وفا كننده‏تر بعهد خود از خدا (اى مؤمنين) شاد باشيد بمعامله خودتان آن معامله‏ئيكه با خدا نموديد و اين است رستگارى بزرگ [111]

توبه كنندگان عبادت كنندگان حمد كنندگان روزه داران ركوع كنندگان سجده كنندگان امر كنندگان باعمال نيكو و نهى كنندگان از اعمال زشت و حفظ كنندگان احكام خدا را و اى رسول بمؤمنين مژده بده [112]

سزاوار نيست براى نبى و كسانيكه ايمان آورده‏اند اينكه براى مشركين طلب آمرزش نمايند اگر چه از نزديكان آنها باشند پس از آنكه براى آنها ظاهر گرديد كه آنان از اهل جهنّم ميباشند [113]

و نبود طلب آمرزش نمودن ابراهيم براى پدرش مگر بواسطه وعده‏ئى كه باو داده بود و چون براى ابراهيم پديدار گرديد كه پدرش (عمويش) دشمن خدا است از او بيزارى جست همانا ابراهيم بسيار آه كشنده و بسيار بردبار بود [114]

و خدا چنين نيست كه گمراه گرداند جماعتى را پس از هدايت يافتن آنها تا وقتى كه بر آنها ظاهر گرداند آنچه را بايستى از آن پرهيز نمايند براستى خداوند بهر چيزى دانا است [115]

همانا مخصوص بخدا است مملكت آسمانها و زمين زنده ميكند و ميميراند و براى شما (مؤمنين) بغير خدا نه دوستى است و نه ياورى [116]

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 106
(توضيح آيات)

لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ در آيات بالا بنيان و اساس كار مؤمنين و منافقين را از هم جدا نموده چنانچه در باره مقام و منزلت مؤمنين فرموده (أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ تَقْوى‏ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ الخ) بناى كار مؤمنين بر تقوى و خوشنودى خدا نهاده شده و ايمان در قلب آنها نفوذ نموده، و در باره منافقين قوله تعالى (أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ الخ) اشاره به اين كه آيا اين دو دسته با هم مساويند هرگز چنين نخواهد بود بناى كار منافقين بر شك و ريبه و نفاق بنا گرديده و بقدرى اين اوصاف نكوهيده در قلبها و نفوس خبيثشان فرو رفته و صفت و خلق و ملكه نفسانى آنان گرديده كه از قلبشان بيرون نميرود مگر اينكه قلبشان را قطعه قطعه كنند و خدا عالم است بآنچه از حقد و حسد در باطن خود پنهان نموده‏اند و حكيم است كه بين مؤمنين و منافقين بحق و درستى حكم ميكند.

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ الخ در اين آيه تحريص و ترغيب ميكند مؤمنين را بر جهاد فى سبيل اللّه و با مجاهدين معامله ميكند و خود را خريدار و مؤمنين را فروشنده و جان و مال آنها را مبيع و ثمن را بهشت معرفى مينمايد و تورات و انجيل و قرآن را شاهد قرار ميدهد و فرموده كيست كه وفا كننده‏تر باشد از خدا بعهد خود و مؤمنين بايستى باين معامله خود شاد باشند، البته اين مثالى است براى تشويق مؤمنين و گر نه جان و مال و آنچه هست ملك خدا و در تصرف او است نزد عبد عاريتى است (العبد و ما فى يده كان لمولاه) ممكن فقير محض است و بنفسه (ليس) است و بخدا (ايس) است و در آخر آيه اين معامله را فوز عظيم بشمار ميآورد و اين طور ملاطفت از طرف حق جليل نسبت ببنده ضعيف عين كرم و لطف خداوندى او است                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 107

 با اينكه خود (مالك الملك و الملكوت) است التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ در اين آيه نه صفت و عمل از صفات و اعمال نيك مؤمنين را تذكر ميدهد و در آخر آيه فرموده (و بشر المؤمنين) يعنى اى رسول مؤمنى كه متصف باين صفات باشد او را بشارت و مژده بده.

چون آيه بالا راجع بمجاهدين فى سبيل اللّه و معامله حق تعالى با آنها بود كه براى آنها بهشت را ضمانت نموده، در اين آيه شايد نظر به اين كه مؤمنينى كه از جهاد معافند مأيوس نگردند آنها را اميدوار نموده كه كسانيكه باين اعماليكه گفته شده بدرستى عمل نمايند آنها را ببهشت مژده بده.

و چون ترجمه آيه شده و واضح است ديگر محتاج بتوضيح نيست مگر در (السائحون) كه تفسير بروزه‏داران شده در صورتى كه سائح سير كننده را گويند، ميشود سائح را بقرينه باقى فقرات آيه استعارة حمل بروزه‏داران نموده‏اند و گويند در حديثى حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده‏

 (سياحة امتى الصيام)

و نيز گفته‏اند بروايتى فرداى قيامت هر كسى را در بهشت جاى معين دهند مگر روزه‏داران را كه باو گويند تو در بهشت بگرد و سياحت كن.

ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى‏ يعنى براى نبى و مؤمنين سزاوار نيست كه براى مشركين كه با خدا اله ديگر را شريك ميگردانند و آنهائيكه موحد نيستند و مقر بالهية نيستند طلب آمرزش كنند و لو اينكه نزديكترين مردم باشند بآنها (مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِيمِ) يعنى پس از آنكه ظاهر گرديد براى مؤمنين كه اينها كفارند و مخلّد در جهنمند، در تفسير حسن گفته مسلمانها برسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند آيا طلب آمرزش ميكنى براى پدران ما كه در زمان جاهليت مرده‏اند اين بود كه اين آيه نازل گرديد.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 108

 وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ الخ از بعضى از مفسرين است كه در توجيه آيه چنين گفته تارة بنده‏ئى فرض ميكند كه خدا دشمن او است و سبب آن از ناحيه عبد و سوء عمل او است و نسبت بچنين كسى كه كفرش از روى استكبار نباشد بلكه از روى بيچارگى باشد نظر بسعه رحمت الهى جائز است كه براى او طلب استغفار و رحمت بشود.

و تارة فرض ميكنيم عبدى را كه دشمن خدا و محاربا له مستكبرا مستوليا كه از روى تكبر و استيلاى خود مثل آنهائى از مشركين كه از روى جحود و تكبر دانسته و فهميده زير بار قبول حق نميرفتند نسبت بچنين كسى عقل صريح حكم ميكند كه مسئلت و شفاعت نسبت بآنها نفع نمى‏بخشد مگر اينكه خودشان برگردند و توبه و استغفار كنند و خود را از استكبار و عناد خالى گردانند و لباس ذلت و مسكنت در بر كنند زيرا كسيكه از قبول حق و طلب آمرزش اباء دارد طلب آمرزش براى او بى‏معنى است.

 [پايان‏] و استغفار ابراهيم ع براى پدرش كه گويند چون نميشود رسول از نسل كافر و مشرك بعمل آيد آزر پدر ابراهيم نبود يا جد مادرى يا عموى او بود چون در تربيت او بزرگ شده بود باو پدر خطاب مينمود، و چنانچه آيه خبر ميدهد ابراهيم ع بآزر وعده داده آنجا كه مقول قول او است قوله تعالى (سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي) سوره مريم آيه 48، بآزر گفت اى پدر من بزودى طلب آمرزش ميكنم براى تو لكن وقتى براى او ظاهر گرديد كه آزر دشمن خدا است از وى تبرى و بيزارى جست.

إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ دو صفت حميده در اينجا نسبت بابراهيم تذكر ميدهد يكى آنكه ابراهيم (لأوّاه) يعنى بسيار آه ميكشيد كنايه از رقت قلب و مهربانى او نسبت ببندگان خدا كه بچشم دل ميديد چگونه اينان در آتش شرك ميسوزند، ديگر با اين رقت قلب بسيار حليم و بردبار بود.                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 109

 وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ آيه ارشاد بر اين است كه خداى تعالى قومى را كه هدايت كرده و اسباب هدايت آنها را بلسان پيمبرش براى آنان ظاهر گردانيده هرگز گمراه نميگرداند تا وقتى كه براى آنها ظاهر گردد آنچه را كه بايستى از احكام و سنن عمل كنند و مخالفت ورزيدند آنوقت خودشان سبب گمراهى خود شده‏اند و خدا بهمه چيز دانا است.

إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ شايد آيه ارشاد بر اين باشد كه مؤمنين بايستى بدانند و متذكر گردند كه مملكت آسمانها و زمين و آنچه هست ملك خدا و در تصرف او است او زنده ميكند مرده‏ها را و ميميراند موجودات زنده را و براى شما مؤمنين غير از خدا نه دوستى است و نه يار و ياورى داريد پس در مقام اطاعت و بندگى ثابت قدم باشيد و مطيع امر رسولش شويد و اوامر و نواهى او را بدرستى اتيان نمائيد.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 110

 [سوره التوبة (9): آيات 117 تا 121]

لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ (117) وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (118) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ (119) ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (120) وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (121)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 111

 [ترجمه‏]

همانا خداوند قبول توبه نمود از پيمبرش و مهاجرين و انصار كه پيروى كردند از پيغمبر در زمان عسرت و تنگدستى در جنگ تبوك بعد از اينكه نزديك بود دلهاى جماعتى از آنها بلغزد پس خدا درگذشت از آنها زيرا كه خدا بآنها رءوف و مهربان است [117]

و خدا پذيرفت توبه آن سه كس را كه از جنگ تخلف كردند تا وقتى كه زمين با آن وسعت بر آنها تنگ گرديد و نيز قلبشان بر آنها تنگ گرديد و دانستند ملجأ و پناهگاهى از غضب خدا نيست مگر بسوى خدا پس توفيق توبه داد خدا بآنها تا توبه نمودند بدرستيكه خدا بسيار قبول توبه كننده و مهربان است [118]

اى كسانيكه ايمان آورده‏ايد از عذاب خدا بترسيد و بوده باشيد با راستگويان [119]

سزاوار نيست براى اهل مدينه و آنهائيكه در اطراف مدينه از باديه نشينان كه از حكم رسول خدا تخلف نمايند و نسزد كه آنان بر نفس خود از پيغمبر رغبت كنند اين وجوب متابعت و ترك مخالفت براى اين است كه بآنها نميرسد تشنه‏گى و نه سختى و نه گرسنه‏گى در راه خدا و هيچ محلى را كه كفار را بغضب ميآورد طى نكنند و از دشمن بآنها هيچ آفتى نميرسد مگر اينكه براى آنها عمل صالح نوشته ميشود همانا خدا ضايع نميگرداند اجر نيكوكاران را [120]

و انفاق نميكنند نفقه‏ئى كوچك باشد يا بزرگ و هيچ وادى را قطع نكنند مگر اينكه نوشته ميشود تا خدا پاداش دهد بآنها به بهتر از آنچه عمل نموده‏اند [121].                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 112

 (توضيح آيات)

لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ الخ‏

 [سخنان مفسرين در توجيه آيه‏]

 (زيغ) ميل قلب است از حق بباطل قوله تعالى (فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ) توجيه طبرسى در مجمع البيان (لقد تاب اللّه) بلام قسم خداى تعالى قسم ياد نموده كه توبه و طاعات آنها را قبول كند، و ابتداء باسم نبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نموده براى اينكه مفتاح كلام و تحيت رسول [ص‏] باشد و براى اينكه او سبب قبولى توبه مهاجرين و انصار است و گر نه چيزى نبوده كه سبب توبه نبى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گردد و از على بن موسى الرضا ع روايت شده كه او آيه را اين طور قرائت نموده (لقد تاب اللّه بالنبى) يعنى بسبب نبى خدا از آنها قبول توبه نموده آنهائيكه در جنگ (تبوك) تابع او گرديدند در زمان سختى و صعوبت، جابر گفته در آن جنگ مجاهدين واقع گرديده بودند در سختى زاد و توشه و سختى مركوب و كم بودن آب، و مقصود از ساعت عسرة وقت سختى است زيرا كه ساعت بر هر زمانى واقع ميشود، عمر بن خطاب گفته وقتى كه گرما و عطش شديد بما اصابت نمود بدعاى رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آسمان باران آمد و آرام گرديد قلبهاى آنها پس از آنكه از جهاد تنگ شده بود و ميخواستند كه بدون امر رسول [ص‏] از جنگ منصرف گردند تا اينكه امر جهاد تمام گرديد (ثم تاب عليهم) پس خداى تعالى توبه آنها را قبول نمود زيرا كه انصراف آنها از ايمان نبود بلكه از مشقت سفر بود (إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ) خداوند زحمت و سختى عمل آنها را برحمت خود جبران نمود.

 [پايان‏] وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا بروايت عياشى از حضرت صادق ع كه گفته آن سه نفر كعب بن مالك                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 113

 و مرارة بن ربيع و هلال بن اميه بودند كه اين سه نفر از قبول شدن توبه عقب افتادند، در آيه 106 (وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ) حسن و قتاده گفته‏اند: معنى آيه اين است كه از غزوه تبوك تخلف كردند اما بقرائت اهل بيت عليهم السّلام (خالفوا) است و گفته‏اند اگر (خلفوا) بود عتاب متوجه آنها نميشد و لكن آنها مخالفت كردند نه اينكه واگذارده شدند يعنى آن ثلاثه بواسطه سختى و مشقت بغزوه تبوك نرفتند.

حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ماء مصدريه يعنى برحبها مرجع ضمير (عليهم) (الثلاثة) نه مجاهدين تبوك.

در مجمع البيان گفته (كعب بن مالك و مرارة بن ربيع و هلال بن اميه براى جنگ تبوك نرفتند و نرفتن آنها از روى نفاق نبود سستى نمودند پس از آن پشيمان شدند، وقتى پيمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمدينه آمد چون خدمتش آمدند حضرت با آنها تكلم نكرد و بمسلمانان امر فرمود كه احدى با آنها حرف نزند و تمام مردم حتّى كودكان از آنان دورى كردند، زنهاى آن سه نفر نزد رسول [ص‏] آمدند و گفتند يا رسول اللّه ما هم از آنها دورى كنيم، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود نه لكن با شما مقاربت نكنند، اين بود كه مدينه بر آن سه نفر تنگ شد و آنها در كوهها رفتند و زنهاشان براى آنها غذا ميآوردند ولى با آنها حرف نميزدند و آن سه نفر با هم گفتند مردم از ما دورى كردند و هيچ كس با ما حرف نميزند پس چرا ما از هم دورى نكنيم پس از آن هر يك بيك طرف متفرق شدند، و تا پنجاه روز بهمين حال ماندند و بسوى خدا توبه و تضرع مينمودند پس از آن خدا توبه آنها را قبول نمود و اين آيه (وَ عَلَى الثَّلاثَةِ) تا (تواب رحيم) نازل گرديد (إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ) يعنى زمين با وسعتش بر آنها تنگ گرديد و اين صفت كسى است كه خيلى پشيمان شده باشد و براى خودش هيچ راهى نمى‏يابد زيرا كه رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمردم امر فرموده بود كه كسى با اين سه نفر مجالست نكند و حرف نزند.                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 114

 و يا اينكه توبه مردم قبول شده بود و توبه اينها قبول نشده بود، براى رد توبه آنها نبود زيرا كه اينان مأمور بتوبه بودند، و جايز نيست در حكمت در توبه كسيكه توبه ميكند در وقت توبه، لكن خداى تعالى اراده كرده قبولى توبه اين سه نفر را بتأخير بيندازد براى اصلاح حالشان و حال غيرشان و براى اينكه ديگر اين طور توانى نكنند (وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ) مبالغه در غم و غصه و سينه تنگى آنها (وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ) يعنى يقين كردند كه از خدا پناهى نيست مگر بسوى او، و اينكه خدا كسى را از عذاب نجات نميدهد مگر اينكه توبه كند (ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا) يعنى براى آنها توبه كردن را آسان گردانيد تا اينكه توبه كردند، يا اينكه بحالت اول خودشان قبل از معصيت برگشتند، و گفته‏اند خدا توبه اين سه نفر را قبول نمود و اين آيه را نازل فرمود تا اينكه توبه كنندگان از مؤمنين بدانند كه خدا قبول توبه ميكند، و حسن گفته بخدا قسم اين سه نفر كسى را نكشته بودند، و مال كسى را نبرده بودند، و قطع رحم نكرده بودند، لكن مسلمانان بسرعت با رسول [ص‏] بطرف تبوك حركت كردند اين سه نفر تخلف نمودند، يكى براى ملكش ديگرى براى عيالش، ديگرى براى راحت طلبى.

 (أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ) خداوند بسيار قبول كننده توبه و مهربان است.

 [بيان مجمع البيان بپايان رسيد] يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ اين آيه خطاب بمؤمنين نموده كه اى كسانيكه ايمان آورده‏ايد خدا را نگاهداريد يعنى از مخالفت خدا خوددارى نمائيد و بوده باشيد با راستگويان.

در كافى از حضرت باقر ع است كه فرموده‏

 (ايّانا عنى)

يعنى مقصود از (صادقين) مائيم، و از حضرت رضا ع است كه (الصادقين) ائمه عليهم السّلام ميباشند و آنها بطاعتشان صديقونند.

و در مجمع از حضرت باقر [ع‏] روايت نموده كه فرموده‏

 (مع آل محمد [ص‏])

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 115

و قمى گفته صادقون ائمه عليهم السلامند، و در اكمال از امير المؤمنين ع روايت ميكند كه در ايّام خلافت عثمان در جماعت مهاجرين و انصار گفت از شما سؤال ميكنم بحق خدا آيا ميدانيد چون اين آيه نازل گرديد سلمان گفت اين آيه عام است يا خاص حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفت امّا مأمورون عامة المؤمنين مأمور بآن گرديدند، اما صادقون آنها خاصند

 (لاخى على بن ابى طالب [ع‏] و اوصيائى)

بعد او تا روز قيامت (وقتى حضرت امير ع چنين گفت) همه گفتند (اللهم نعم) يعنى همه تصديق نمودند، و در مجمع از صادق [ع‏] است كه او (من الصادقين) قرائت نموده.

 [تفسير صافى‏] البته هر عاقلى ميداند آنكسيكه مؤمن با تقوى مأمور ميگردد كه با او باشد بايد مرتبه او فوق او باشد كه با او بودن بر ايمان و تقواى او مزيد گردد و نيست مگر معصوم [ع‏] و باجماع مسلمين بعد از پيمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم غير از ائمه معصومين عليهم السّلام كه جماعت اماميّه آن بزرگواران و صديقه كبرى را معصوم ميدانند معصومى وجود نداشته پس باين لحاظ علاوه بر نصوص بدلالت عقل ثابت ميگردد كه صادقين ائمه معصومينند.

ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ الخ (ما) بظاهر نفى است لكن در معنى نهى است و آيه باهل مدينه تهديد مينمايد كه براى شما و آنهائيكه در اطراف مدينه ميباشند روا نيست از حكم رسول تخلف نمايند و نه اينكه هواى نفسانى خود را ترجيح دهند بر نفس رسول و بايد بدانند كه در متابعت او بآنها نميرسد در سفر تشنه‏گى و نه رنجى و تعبى و نه گرسنه‏گى در راه خدا و طى نميكنند مكانى از امكنه را كه كافران را بخشم آورد و از دشمنى صدمه‏ئى بآنها اصابت نميكند از قتل و اسارت و غارت مگر اينكه براى آنها عمل صالح نوشته ميشود همانا خداى جليل ضايع نميكند اجر نيكوكاران را.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 116

 وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ آيه عطف بآيه بالا است و در مقام تأكيد و تشويق مجاهدين فى سبيل اللّه و اجر و پاداش عمل نيك آنها برآمده كه آنهائيكه بمال و جانشان مجاهده ميكنند هرگاه در اين عمل انفاق كنند خواه كوچك باشد يا بزرگ و نيز مجاهدين براى جهاد بيابان و وادى را طى نميكنند مگر اينكه نوشته و ثبت ميگردد، ظاهرا لام (ليجزيهم) لام غايت است يعنى كوچك و بزرگ عمل آنها در راه جهاد نوشته ميشود و براى اينكه خداى تعالى بآنها پاداش دهد نيكوتر از آنچه عمل نموده‏اند.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 117

 [سوره التوبة (9): آيات 122 تا 129]

وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ (122) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (123) وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِيماناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِيماناً وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ (124) وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ (125) أَ وَ لا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لا يَتُوبُونَ وَ لا هُمْ يَذَّكَّرُونَ (126)

وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ هَلْ يَراكُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ (127) لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ (128) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (129)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 118

 [ترجمه‏]

و نسزد مؤمنين را كه تمامشان براى جهاد بيرون روند پس چرا از هر طائفه‏ئى جمعى براى جنگ و گروهى براى آموختن علم مهيا نباشند كه در دين فهم و دانش پيدا نمايند تا اينكه بترسانند جماعتى را كه از جنگ برميگردند شايد (از اعمال بد) حذر نمايند [122]

اى كسانيكه ايمان آورده‏ايد جنگ كنيد با آنهائيكه نزديك شما ميباشند و بايد كه بيابند كفار در شما درشتى و غلظة و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است [123]

و وقتى سوره‏ئى فرستاده شود بعضى از منافقين ميگويند كدام يك از شما بر ايمانش افزوده گرديد و امّا آنهائيكه ايمان آورده‏اند ايمانشان زياد ميگردد و آنها شادمانند [124]

و امّا آنهائيكه قلبهاى آنها مريض است زائد ميگردد بر آنها پليدى فوق پليدى و ميميرند در حاليكه كافرند [125]

آيا نمى‏بينند كه براستى هر سالى يك مرتبه يا دو مرتبه مبتلا ميگردند پس (با اين حال) توبه نميكنند و نه اينكه پند ميگيرند [126]

و هرگاه سوره‏ئى فرود آيد بعضى (از منافقين) بر بعض ديگر نظر ميكنند كه آيا يكى از مؤمنين شما را مى‏بيند اگر خواهيد از مجلس بيرون رويد و اگر نبيند بيرون ميروند خدا قلبهاى آنان را بگردانيد به اين كه آنها جماعتى ميباشند كه نميفهمند [127]

همانا رسولى بر شما آمد كه از جنس شما (بشر است) و كفر و گمراهى شما بر او ناگوار است حريص است بر گرويدگان از شما رءوف و مهربان است [128]

اى رسول اگر كفار از تو اعراض كردند (و ايمان نياوردند) پس بگو خدا كافى است مرا نيست الهى مگر او بر او توكل كردم و او پروردگار عرش بزرگ است [129].                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 119

 (توضيح آيات)

وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ بعضى از مفسرين از ابن عباس روايت ميكند كه گفته پس از جنگ تبوك و تخلف منافقين از جنگ و توبيخات و سرزنشهائى كه در آيات راجع بآنها رسيده بود مؤمنين گفتند هر وقت جنگى رو ميدهد براى جهاد بيرون ميرويم خواه رسول خود برود يا نرود و لشگر فرستد و چون رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى جنگ لشگرى را نام زد نمود تمام مؤمنين بيرون رفتند و رسول را تنها گذاشتند اين بود كه حق تعالى اين آيه را نازل گردانيد كه روا نيست تمام مؤمنين براى جنگ بيرون روند بلكه بايد از هر قبيله‏ئى گروهى بيرون روند و جمعى بمانند تا اينكه طلب دانش كنند در دين، و ظاهرا مقصود از فقه همين احكام عبادات نيست بلكه يك معنى اعمى است كه شامل ميگردد علومى را كه راجع بدين است از اصول اعتقادات و تحصيل معارف و سنن و احكام عبادات و غير اينها آنچه منسوب بدين است و جامع تمامى آنها است اگر چه در عرف متشرعين فقه اختصاص بعلم فروع و احكام پيدا نموده.

وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ و جماعتيكه نزد رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مانده‏اند و دانش طلبيدند آنهائى را كه از جنگ برميگردند انذار نمايند يعنى آنچه از فقه و علوم دانا گرديدند بباقى بياموزند و آنها را از مخالفت احكام خدا بترسانند شايد انذارشان در آنها تأثير كند و از اعمال بد يا ترك اوامر خدا حذر كنند و بترسند.

از كلبى روايت ميكنند كه گفته آيه در باره بنى اسد وارد گرديد و آن در وقتى بود كه قحطى شديد بآنها اصابت نموده بود آنها از تنگى معيشت با اهل بيت خود بمدينه آمدند و گفتند ما آمده‏ايم براى اينكه از رسول تعليم بگيريم                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 120

 آنوقت جمعيت مدينه زياد شد نرخها بالا رفت و راهها را كثيف و متنجس گردانيدند حق تعالى اين آيه را فرستاد كه از هر قبيله‏ئى براى تحصيل گروهى بيرون روند و پس از آنكه علم فقه را آموختند بناحيه خود توجه نمايند و ديگران را تعليم دهند تا همه آنها از معاصى حذر كنند و اوامر و نواهى را امتثال نمايند.

 [منهج‏] يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ از زجاج نقل ميكنند كه گفته (غلظة) سه طور قرائت شده فتح و ضم و كسر و كسر فصيح‏تر است.

آيه خطاب بمؤمنين نموده كه با كفاريكه نزديك شمايند مقاتله و جنگ كنيد مثل خويشان و همسايگان و بطور شدت و غلظة با آنها بجنگيد، شايد تأكيد براى آنست كه مراعات نزديكى آنها را نكنيد چه از خويشان و دوستان باشند يا غير آنها و بايستى بطور حتم و يقين بدانيد كه خدا با اشخاص متقى و پرهيزكار است ايكه در سورة الحديد نزديكى خود را بقوله تعالى (هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ) بطور عموم نسبت بتمام افراد بشر ابلاغ نموده و اينجا اختصاص بمؤمنين داده معلوم ميشود كه مقصود از معيت در اينجا تفوق و غلبه مؤمنين است بر كفار چنانچه فرموده (وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ) سوره آل عمران آيه 133 و غلبه مؤمنين بر كفار همانا ناشى از ايمانى است كه در قلب و جان آنها نفوذ نموده زيرا كه ايمان رشته‏ئى است كشيده شده از حق بخلق هر كس بآن چنگ زد هميشه در حفظ و امان قرار گرفته و گسستگى براى او نيست.

وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِيماناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِيماناً وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ آيه علامتى قرار ميدهد بين مؤمنين و منافقين كه مؤمن از منافق شناخته شود، منافقين چنين بودند كه وقتى آيه‏ئى نازل ميگرديد بهم از روى سخريه‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 121
ميگفتند كدام يك از شما باين آيه ايمانتان زياد شد و اين يكى از علائم نفاق و دشمنى آنها بود لكن آنهائيكه ايمان آورده بودند نزول آيات بر ايمانشان مى‏افزود و آنها خوشحال و بشاش ميشدند.

لكن آنهائيكه در قلبهايشان مرض نفاق و كفر ريشه دوانيده و مزمن شده نزول آيات بر رجس و پليدى آنان مى‏افزود مرضى فوق مرضى رجسى فوق رجسى تمام قلبشان را فرا ميگيرد و آنها ميميرند در حاليكه كافرند.

أَ وَ لا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لا يَتُوبُونَ وَ لا هُمْ يَذَّكَّرُونَ آيه ارائه ميدهد كه هر بلائى و مصيبتى و مرضى كه انسان در ايّام حياتش مبتلا ميگردد براى تنبه و آزمايش او است و براى اين است كه بخود بيايد و بفهمد كه خودش قدرت بر هيچ چيزى ندارد حيات و ممات و صحت و مرض و آنچه بروى عارض ميگردد از خوشى و ناخوشى از تحت اختيار او خارج است با اين حال منافقين چنان زنگ كفر و نفاق قلبهاى آنها را سياه و تاريك گردانيده كه نميفهمند كه در اثر كفر و نفاق است كه سالى يك مرتبه يا دو مرتبه در فتنه جنگ يا مصيبات ديگر در آزمايش واقع گرديده‏اند و فقط آنكسيكه قدرت بر رفع گرفتارى آنها دارد خدا است و از نفاق و ضدّيت با مؤمنين بسوى موافقت بازآيند.

وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ هَلْ يَراكُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ آيه برسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر ميدهد كه منافقين چنينند كه وقتى سوره‏ئى يا آيه‏ئى نازل ميگردد آن سيه بختان از آن غيظ و غرضى كه با رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دارند حاضر بشنيدن آيات نيستند بگوشه چشم بعضى ببعض ديگر نظر ميكند كه آيا از مؤمنين كسى حاضر هست يا نيست و اگر از شما مؤمنين كسى حاضر نباشد كه آنها را ببيند از مجلس خارج ميگردند و ميروند كه آيه را نشنوند و در اثر عملشان خدا قلب آنها را برميگرداند (جزاء وفاقا) انصراف و رو گردانيدن از آيات چنين ايجاب ميكند كه قلب آنها واژگون گردد و اين عمل در اثر جهل و                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏6، ص: 122

 نفهمى آنها پديد گرديده.

آرى قلبيكه لطيفه ربانى و خزينه فيوضات حقانى است در اثر غلبه قواى شهوانى و غضبانى از حقيقت اوليه خودش كه بايستى آينه مانند حقايق امور در وى پرتو افكند و محلّ تردد ملائكه گردد و حقيقت را دريابد منصرف گرديده و محل جولانگاه شياطين ميگردد و از حق و حقيقت اعراض مينمايد.

لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ آيه در مقام امتنان بر بشر است كه بر شما رسولى آمد كه از جنس خود شما بشر است (ما عنتم) ما، مصدريه است يعنى بر او ناگوار است كفر شما و حريص است بر ايمان شما و رءوف و رحيم است بمؤمنين.

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ مفسرين گفته‏اند اين آخر آيه‏ئى است كه فرود آمده و نيز گفته‏اند سوره برائة آخر سوره‏ئى است از كلام اللّه و بنا بر اين قرآن مجيد باين مبارك آيه خاتمه پيدا نموده و چون ترجمه آيه شده و واضح است ديگر محتاج بتوضيح نيست و بروايتى خواندن اين آيه بعد از هر نمازى فضيلت بسيار دارد.