کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
العلق : آيات 1 تا 19 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 190
سورة العلق‏

مكية و هى تسع عشر آية سوره (العلق) مكى است در مكه فرود آمده نوزده آيه و هفتاد و دو كلمه و دويست و هشتاد حرف است و از ابى كعب چنين روايت كنند كه حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرموده هر كس سوره العلق را بخواند مثل كسى است كه تمام سوره‏ها را مفصل خوانده باشد (ابو الفتوح) و از امام صادق عليه السّلام نقل ميكنند كسى كه سوره العلق را بخواند و در آن روز يا آن شب بميرد شهيد مرده باشد و شهيد در قيامت مبعوث گردد و مثل كسى باشد كه با رسول اللَّه جهاد نموده و در مصباح كفعمى است كه اگر در كشتى و دريا اين سوره خوانده شود سالم ميماند.

 [سوره العلق (96): آيات 1 تا 19]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ (1) خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ (2) اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ (3) الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (4)

عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ (5) كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏ (6) أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏ (7) إِنَّ إِلى‏ رَبِّكَ الرُّجْعى‏ (8) أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى‏ (9)

عَبْداً إِذا صَلَّى (10) أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى‏ (11) أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‏ (12) أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى (13) أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏ (14)

كَلاَّ لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ (15) ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ (16) فَلْيَدْعُ نادِيَهُ (17) سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ (18) كَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ (19)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 191

 (ترجمه)

بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص‏

 (از حضرت عزت بپيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم خطاب ميرسد) بخوان بنام پروردگارت آن خدايى كه خالق و خلق كننده است،

انسان را خلقت نمود از خون بسته،

بخوان (اى رسول) باسم پروردگارت كه كريم‏ترين كريمان است،

آن كسى كه با قلم نوشتن ببشر آموخت‏

و دانا گردانيد انسان را چيزى كه نميدانست،

هر آينه آدمى گردن كش‏

وقتى خود را بى نياز ديد طغيان ميكند (و از حدّ خود تجاوز مينمايد،

محققا بازگشت بسوى پروردگار تو است،

آيا ديدى (اى رسول) آن كسى كه باز ميدارد،

بنده را وقتى كه نماز خواند،

آيا دانستى كه ميباشد نمازگذار بر هدايت،

يا امر نمايد بتقوى و پرهيزگارى،

آيا دانستى اگر تكذيب كند و روى برگرداند،

آيا نميداند كه محققا خدا ميبيند،

نه چنين است اگر باز نايستد هر آينه بگيريم موى پيشانى او را،

موى پيشانى دروغ‏گوى خطاكار،

وقتى وى را بخطا گرفتيم هر آينه ميخواند (قبيله خود را)

ما نيز (فرشتگان موكّل بر عذاب ميخوانيم كه بشراره آتش (وى را جواب دهند)

هرگز تو اطاعت مكن آنها را و سجده كن پروردگار را و نزديك شو.

 (توضيح آيات)

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ در نخستين وهله‏اى كه نور نبوت و رسالت بقلب طاهر نبىّ اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم تابش نمود و در اشعه نور عالم ربوبى خود باخته گرديده و بطورى در عالم ما فوق الطّبيعه و سعه عالم علوى نگران گرديد كه خود و تمام موجودات را ناچيز دانست و غرق درياى عظمت الوهيّت گرديد و در آن سعه عالم ربوبى فرشته زيباى وحى را مشاهده نمود كه وى را ميفشارد و گويد اقرء پس از آنكه حضرتش مضطربانه گويد چه بگويم چه بخوانم خوانا نيستم گويد بخوان اسم پروردگار خود را اشاره به اينكه تو بايستى مردم را از طريق اسم بسوى مسمى رهبرى نمايى و از طريق الفاظ بمعانى                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 192

 برسانى و از معانى بحقيقت نزديك گردانى.

اكثر مفسرين با را زائد گرفته‏اند يعنى بخوان پروردگار را باسماء الحسنى چون فطرت هر فردى از بشر بر توحيد است كه بفطرت و دلالت عقلش گواهى ميدهد بر وجود مبدء خود لكن طريق ستايش و راه عبوديت را نميداند و نيز متحير است كه او را بچه نامى بخواند اين است كه اسمايى وضع شده كه بدلالت وضعى لفظى توجه بمسمّى گردد و از طريق دلالت الفاظ پى برده شود بمفاهيم صفات جلال و جمال تا آنكه انسان اول مأنوس گردد بالفاظ با توجّه بمسمّى و از طريق لفظ پى ببرد بمعنى و از معنى و مفهوم الفاظ اگر موفّق گردد راهى بسوى معرفت حقيقى پيدا نمايد اين است كه در اول مرتبه برسول خود امر ميكند قرائت كن و پروردگار خود را باسم بخوان اگر انسان مداومت نمايد بر آن اسماء الحسنى و در اكثر اوقات متوجّه بحق و ياد او باشد البته بقدر صفا و تزكيه نفس قلبش باز ميگردد و معارف بر آن ريزش مينمايد در تفسير مجمع البيان طبرسى چنين گويد اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ امر است از جانب حق تعالى بنبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه بخوان اسم پروردگار خود را (باسمائه الحسنى) و در تعظيم اسم تعظيم مسمى است بآنچه مخصوص بوى است پس راهى براى تعظيم او نيست مگر از طريق معنى اسماء اين است كه فرموده قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ و سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى و باء در اقرء باسم زائده است معنى (اقرء اسم ربك) و اكثر مفسرين را رأى چنين است كه اين اول سوره‏اى است كه بر رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرود آمده و بعضى گويند يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ اول بوده و بعضى سوره فاتحه را اول دانند و از حاكم ابو عبد اللَّه حافظ و از ابى ميسر عمرو بن سرجيل روايت ميكنند كه رسول اللَّه بخديجه فرمود هر گاه تنها ميشوم صدايى ميشنوم كه كسى گويد

ما يفعل اللَّه بك الا خيرا و اللَّه انك لتؤدى الامانة

تا آخر حديث خديجه گفت رفتم نزد ابن عمم ورقه و رسول اللَّه بوى                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 193

 آنچه شنيده بود خبر داده بود ورقه گفت آنچه بتو گفت گوش بده و بمن خبر ده پس چون بحضرتش خطاب شد يا محمّد بگو بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ تا آخر خبر بورقه داد ورقه گفت بشارت ميدهم بتو و شهادت ميدهم كه او آن رسولى ميباشد كه عيسى بن مريم خبر داده حديث ديگر از عايشه نقل ميكنند كه حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود من قبل از بعثت در خواب چيزهايى ميديدم كه در بيدارى مطابق آن پديد ميشد پس از آن وقتى تنها ميشدم كسى مرا صدا ميزد يا محمد يا يك روز در كوه حرا جبرئيل آمد و گفت يا محمد (اقرء) گفتم من خواننده نيستم آن وقت مرا بفشرد و رها نمود تا سه مرتبه مرا بفشرد و رها نمود من گفتم خواننده نيستم دفعه سوم گفت اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ تا ما لا يعلم، و برفت از آن رنج و تعب مرا تب گرفت و لرزه گرفتم رفتم خانه خديجه گفتم‏

 (زمّلونى)

مرا بپوشانيد خديجه جامه بر من افكند بار ديگر جبرئيل آمد و آيه يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ را آورد (پايان كلام طبرسى) چنانچه در سوره (و الضّحى) گفته شد اگر چه حضرتش در همان ابتداء خلقت در مرتبه عقل كلّ و از مصدر اول بشمار ميرفت لكن نظر بتعلّقش بعالم طبيعت و باقتضاى بشريّت مقتضى نبود كه يك دفعه بر وجود مباركش وحى فرود آيد بلكه بايستى اول در خواب و در مرتبه ثانى بطور ندا تا كم كم طبيعت مأنوس گردد و طاقت بار سنگين وحى بياورد خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ در مقام امتنان اشاره به اينكه انسانى كه از پست‏ترين اشياء خون بسته كه جزء فضولات محسوب ميگردد خلق نموديم و از راه فيض و كرم او را برگزيديم و نوشتن بوى آموختيم كه صنعت نوشتن مخصوص بانسانست هيچ موجودى از موجودات بچنين مزيّتى كه بالاترين مقام بشرى است امتياز نيافته و اشاره بعظمت قلم دارد در سوره نون و القلم بقلم قسم ياد ميفرمايد و در آنجا تذكّر داديم اگر
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 194

 مقصود از قلم عقل باشد شرافت آن معلوم و محتاج بشرح و بسط نيست و اگر قلم حسّى باشد آن نيز چون ترجمان عقل است مطالبى كه بواسطه قلم از باطن و نفس انسان تظاهر مينمايد دليل بارزى است بر قلم عقلى.

آرى اگر بواسطه قلم نبود چگونه مطالب از ممكن ذهن بشر تراوش مى نمود و در دفاتر نوشته و ضبط ميشد كه هر طبقه بعدى از طبقه پيشين مطالبى و معلوماتى استفاده نموده آنها را تكميل نمايند و بكار بندند اگر قلم نبود چگونه آيات قرآنى و احاديث و كلمات بزرگان دين تا حال در دسترس بشر باقى ميماند.

عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ آموخت بانسان چيزى را كه نميدانست بعض مفسّرين گفته مقصود از انسان آدم است چنانچه در سوره بقره فرموده وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ديگرى گفته مقصود پيمبر خاتم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است كه در باره آن سرور است وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ‏

 لكن ظاهرا آيه مطلق است و شامل تمام افراد بشر ميگردد چنانچه فرموده أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏ طغى در لغت بمعنى طغيان و از حد گذشتن است و شامل ميگردد آنچه را از حدّ خود تجاوز نموده بطرف افراط لكن در عرف و نيز در كلام اللَّه كسى را طاغى گويند كه در مخالفت و عصيان از حد تجاوز نموده مثل قوله تعالى وَ إِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها و غير اينها آيات بسيارى كه دلالت دارد كه انسان وقتى مخالفت و معصيت را از حدّ گذرانيد آن وقت در موقع سياست و مجازات واقع ميگردد و آيه بالا اشاره به اينكه انسان وقتى صاحب مال و مكنت گرديد غرور وى را بمخالفت و معصيت ميكشاند.

كلّا كلمه ردع است و در مقام توبيخ و سرزنش انسان برآمده كه آدمى وقتى                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 195

 خود را متمكن و بى نياز و ثروتمند ديد طغيان ميكند و اوّل خود كه علقه و شى‏ء ناچيزى بود فراموش ميكند و گمان ميكند مال و جاه براى وى باقى ماند و گويا عمر و ثروت و مال خود را باقى و پايدار ميداند إِنَّ إِلى‏ رَبِّكَ الرُّجْعى‏

 رجع در لغت بمعنى عود و بازگشتن بسوى آنجايى كه ابتداء از آنجا آمده و شامل ميگردد مكان را اگر آن شيئى مكانى باشد و قول و فعل را نيز شامل ميگردد اگر آن شيئى مرجوع غير مكانى باشد مثل اينكه گويند سخن فلان برگشت باولش نمود و نيز در عمل گويند عود باعمال پيشين خود نمود لكن در عرف غالبا رجوع و بازگشت را نسبت بمكان آرند و چون آيه بالا و نظائر آن مثل ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ و امثال اين آيات را نميشود حمل بر مكان نمود زيرا كه حق تعالى منزه از مكان است و بقاعده (كل شيئى يرجع الى اصله) چون اصل تمام موجودات و مبدء كاينات وجود حق و فيض منبسط او است لذا بازگشت تمام موجودات بسوى همان مبدئى است كه از او پديد گرديد از سعداء باشد بسوى رحمت او و اگر از اشقيا باشد بسوى غضب او در مقام تهديد و انذار خطاب بانسانست كه گويا نميدانى كه محقّق و ثابت است كه بازگشت تو بسوى پروردگار است هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ همان طورى كه او مبدء و پديد آورنده موجودات است منتهى و بازگشت همه امور بسوى او است و نيز مالك حقيقى او است مال و ثروت و حيات و هر چيزى حتى حيات نسبت بانسان عاريتى است مالك حقيقى او است و بازگشت انسان بسوى او است و حساب وى نيز با او است أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى‏، عَبْداً إِذا صَلَّى‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 196
در بعض روايات است كه اين آيه در باره ابو جهل فرود آمده بروايت ابو هريره يك روز ابو جهل گفت اين محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بين شما نماز ميخواند و روى خود را بخاك ميمالد و ميرود و بآن خدايى كه باو سوگند ياد ميكنند اگر ببينم او نماز ميخواند گردن او را بخاك ميمالم گفتند اين ساعت نماز ميخواند براى آنكه حضرتش را زجر كند نزد او رفت دست بصورت گرفته برگشت از او سبب پرسيدند گفت وقتى قصد او كردم خندقى از آتش ديدم و كسى ايستاده گفت اگر نزديك آيى آتش بر تو زنم ترسيدم برگشتم (تفسير ابو الفتوح رازى) أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى‏، أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‏ (ا رأيت) خطاب پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است لكن نظر به اينكه گويند آيه بالا در باره ابو جهل است مرجع ضمير كان آن لعين ميشود و در عين حالى كه در مقام مذمّت او است هم تهديد است و هم اندرز كه اگر اين شخص رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر طريق هدايت رهسپار باشد يا مردم را امر نمايد بتقوى و پرهيزكارى كه سعادت آنها بر آن است تو چگونه او را از اين عمل شريف باز ميدارى و از وى اعراض مى‏نمايى أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى، أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏ رؤيت بمعنى يقين استعمال شده آيا تو ملحد كافر نميدانى البته ميدانى كه خدا تو را و انكار و ضديت تو را ميداند كَلَّا لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ، ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ (كلا) در مقام ردع و تهديد است و اشاره به اينكه اگر آن ملعون از اين عمل يعنى ضديت با رسول باز نايستد او را چنان در عذاب و سخط ميگيرم كه ملجأ و بيچاره گردد ميگيريم موى پيشانى آدم دروغ‏گو خطا كار را.

فَلْيَدْعُ نادِيَهُ، سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 197

 در شأن نزول آيه گويند وقتى ابو جهل حضرتش را از نماز منع كرد و گفت قسم بخدا اگر بخواهم اين بيابان را پر از قشون و مردان جنگى كنم تو را هلاك نمايند آن وقت اين آيه فرود آمد كه بگو او لشكر خود را جمع كند تا ما نيز زبانه جهنم را بر وى بگماريم و چنانچه مكرر گفته شد مورد مخصص نيست زيرا كه آيات قرآن براى جن و انس (بشير و نذير است) و لو آيه‏اى در مورد خاصى فرود آيد مقصود طريق هدايت عموم است كَلَّا لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ خطاب برسول اكرم است كه از او و امثال او اعراض نما و سجده كن و اظهار بندگى نما در حديث است كه نزديك‏ترين حالات بنده با خدا وقتى است كه در سجده باشد (و اسجدوا) اصل سجود اظهار تذلل و كوچكى است و اين معنى نسبت بتمام مخلوقات عموم دارد خواه ملك باشد يا انسان يا حيوان حتى نباتات و جمادات تماما باختيار يا باكراه دانسته يا ندانسته در مقابل عظمت و جلال الوهيّت سر بندگى و اطاعت فرود آورده و مسخر امر تكوينى و تشريعى آن فرد متعال ميباشند قوله تعالى وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ و نيز قوله تعالى وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ و نيز آيات ديگرى است كه انواع و اقسام سجده كه بمعنى تذلل و انقياد است از قبيل تسخير و اختيار و اضطرارا شامل ميگردد و سجده معهود يكى از اقسام سجده و از اركان نماز شمرده ميشود و مقصود از آن سجده اختيارى است كه انسان موظف است كه در هر شبانه روز چندين دفعه اظهار ذلت نمايد آرى بنده از راه ذلت و انكسار ممكن است راهى بسوى حق تعالى پيدا نمايد زيرا موقعى كه شريفترين اجزاء بدن خود را بر پست‏ترين موجودات يعنى                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 198

 خاك ميگذارد گويا نيستى و انكسار خود را در مقابل خداى بزرگ اظهار نموده كه در اين نيستى هستى و در فنا بقاء و در ذلّت خود عزّت مى‏يابد