کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
الماعون: آيات 1 تا 7 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 298
سورة الماعون‏

مكية و هى سبع آيات سوره (الماعون) بقول عبد اللَّه مكّى است و بقول ديگران مدنى است و بعدد كوفيان و بصريان هفت آيه و بعدد مكّيان و مدنيان شش آيه و بيست و پنج كلمه و صد و بيست و پنج حرف است.

و از رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم روايت ميكنند هر كس سوره الماعون را بخواند خدا او را بيامرزد اگر زكاة سالش را داده باشد ابو الفتوح رازى و از امام صادق عليه السّلام چنين نقل ميكنند كسى كه در نماز نافله و فريضه اين سوره را بخواند خدا نماز و روزه‏اش را قبول ميكند و او را در قيامت در مورد حساب نميآورند و بروايت ديگر كسى كه بعد از نماز فجر صد مرتبه بخواند در حفظ خدا محفوظ ماند. كفعى‏

 [سوره الماعون (107): آيات 1 تا 7]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ (1) فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ (2) وَ لا يَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْكِينِ (3) فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ (4)

الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (5) الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ (6) وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ (7)

ترجمه‏

بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص‏

 (اى پيمبر) آيا ديدى آن كس را كه روز جزا را انكار نمود،

و آن كسى است كه يتيم را بقهر ميراند،

و رغبت نميكند بر اطعام دادن بفقراء،

پس واى بحال نماز كنندگان،

آن كسانى كه در نماز سهو ميكنند (و دل آنان از ذكر خدا غافل است)،

آن كسانى كه در اعمالشان ريا ميكنند،

و باز ميدارند زكاة (و آنچه بايست بمحتاجان داده شود) منع ميكنند.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 299

 (توضيح آيات)

أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ ظاهرا خطاب برسول اكرم است و همزه (أ رأيت) كه آيا ديدى تو استفهام و از روى تعجب است كه آيا ديدى آن كس را كه روز جزاء و قيامت را انكار ميكند عمل وى چيست.

بعضى گفته‏اند خطاب مخصوص برسول اللَّه نيست بلكه خطاب متوجه تمام عقلاى عالم است كه كسى كه منكر قيامت گرديد و مرتكب اعمال نكوهيده غير عقلايى گرديد در مورد اعجاب عقلاى عالم واقع ميگردد.

آرى انكار معاد كه منشأ نفس پرستى و متابعت هوى و هوس ميگردد از آدمى كه خود را عاقل و از عقلا ميداند بسيار شگفت آور است و نزد عقلا عجيب مينمايد چنانچه در سوره واقعه آيه 62 وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى‏ فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ كه از روى تعجّب فرموده وقتى شما نخستين خلقت اوليه را دانا گرديديد چگونه نشاه ثانوى را متذكر نميگرديد.

و نيز بعضى آيه را اختصاص بشخص معين داده‏اند و بعضى را رأى چنين است كه مورد عام است و شامل ميگردد هر كسى را كه متّصف بچنين اوصافى بوده باشد.

آرى بر فرض اينكه در مورد شخص بخصوصى فرود آمده باشد چون مورد مخصّص نيست مقصود عام است.

سخنان مفسرين در اينكه مقصود از (الذى) كيست‏

 (رأى اول) در مذمّت ابى سفيان است كه هر هفته‏اى دو شتر ميكشت روزى يتيمى آمد و قدرى گوشت طلب نمود او را زجر نمود و بعصا وى را از خود دور گردانيد (رأى دوم) آيه در باره عاص بن وابل سهمى فرود آمده كه او هم انكار معاد مينمود و هم مرتكب اعمال قبيح ميگرديد.

 (رأى سوم) در باره وليد بن مغيره فرود آمده كه متصف باين صفات بوده                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 300

 (رأى چهارم) مخصوص بشخصى نيست بلكه (الّذى) موصوله عموم دارد و شامل ميگردد هر كسى را كه متّصف باين اوصاف نكوهيده باشد زيرا كسى كه منكر معاد و روز جزا گرديد از هيچ عمل زشتى كه مقتضى مشتهيات نفسانى وى باشد خوددارى نمينمايد (تفسير كبير) (رأى پنجم) آيه در باره ابو جهل فرود آمده كه وى وصىّ يتيمى بود آن طفل وقتى فقير و برهنه گرديده آمد نزد او و مطالبه مال خود نمود ابو جهل او را زجر نمود و از خود دورش كرد. تفسير اصفى و ظاهرا مقصود از دين در آيه چنانچه اكثر مفسّرين را رأى چنين است انكار قيامت و جزا و عذاب و ثواب است.

و از بعض مفسّرين نقلشده كه مقصود از دين دين اسلام است زيرا كه دين اسلام دين حقيقى است چنانچه فرموده إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ و در اينجا مقصود از (يكذّب) در آيه تكذيب كننده دين اسلام است لكن نظر باطلاق آيه قول اول مناسب تر بنظر ميآيد فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ، وَ لا يَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْكِينِ پس از آن منكر دين را بدو صفت معرفى مينمايد يكى زجر يتيم كه عوض اينكه يتيم را نوازش كند و وى را بمحبّت خود دل خوش گرداند او را بقهر و اذيت از خود ميراند و دور ميكند.

چنين آدمى علاوه بر اينكه معتقد بمعاد نيست در اثر عيّاشى و نفس پرستى خوى انسانيت و آن عاطفه بشريت نيز از وى گرفته شده.

و ديگر چون معترف بثواب و جزا نيست رغبت نميكند بر اطعام دادن فقرا و دستگيرى بيچارگان نمينمايد شايد اشاره باين باشد كه منكر معاد گمان ميكند بخشش نمودن بفقرا اتلاف مال است بلا عوض زيرا كه منكر معاد در واقع منكر مبدء است البته كسى كه‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 301
معترف باشد بمبدء فعال دراك قادر متعال انفاق مال كه سهل است بلكه در موقع فداكارى از جان خود و عزيزان خود نيز در راه رضاى او مضايقه ندارد چنانچه عمل شهداى دين حاكى از اين است و شايد تخصيص دادن اين دو صفت از بين اوصاف نكوهيده منكرين معاد در صورتى كه اوصاف رذيله آنان منحصر بهمين دو صفت نيست اشاره باين باشد كه اين دو صفت علاوه بر اينكه در نظر شرع مستهجن و مردود است در نظر عقلاى عالم نيز ركيك مينمايد زيرا كسى كه متصف ببخل و قساوت قلب گرديد كه يتيم را اذيّت كند و اطعام مساكين ننمايد در نظرها حفيف و بى مقدار مينمايد و عقلاى عالم وى را مذمت و سرزنش مينمايند و نيز چون اكثر معاصى از قبل محبت دنيا و مال پديد ميگردد چنانچه از معصوم رسيده (محبت دنيا

رأس كل خطيئة

) گويا كافرين باين دو صفت ارائه ميدهند آنچه را كه در باطن خود اندوخته از اوصاف رذيله و اعمال ركيكه فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ واى بحال نمازگذاران آن كسانى كه در نماز خود سهو ميكنند (فا) در (فويل) فاء جزائيه و متفرع بآيه بالا است و شايد اشاره باين باشد كه واى بحال كسى كه معتقد بقيامت نيست و از روى نفاق يا رياء نماز ميخواند و چون مبالات بنماز ندارد در نماز سهو ميكند يعنى فراموش ميكند و سهو مقابل تذكر و بمعنى فراموشى است در مجمع البحرين چنين گفته فرق است بين سهو و نسيان نسيان را تفسير بزوال معنى از قوّه ذاكره و حافظه نموده و سهو را تفسير بزوال معنى از قوه ذاكره و بقاء آن در قوه حافظه نموده و فرقش اينست كه گاهى مطلبى را انسان متوجه بآن نيست يعنى در ذكر او و در نظر او نيست لكن در قوه حافظه وى محفوظ است كه وقتى متوجه بآن گرديد بياد ميآورد و گاهى فراموش ميكند كه هر قدر هم توجّه بباطن خود كند بنظرش نميآيد فراموش كرده.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 302

 و شايد مقصود از سهو نمودن نماز چنين باشد كه مردمانى كه چندان مقيّد بنماز نيستند نماز را فراموش ميكنند نه بنماز خواندن اميدوار برحمت خدا مى- باشند و نه در ترك آن از عذاب او ترسناكند اين است كه چندان بنماز اهميت نمى دهند گاهى ميخوانند و گاهى فراموش ميكنند.

و كسى كه غافل گردد از نماز و امر بنماز را سهل شمارد غالب ميگردد بر او سهو يعنى آن را فراموش مينمايد.

سخنان مفسرين در توجيه آيه‏

 (1) از حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام روايت ميكنند كه مقصود از ساهون منافقينند كه بثواب نماز اميد ندارند و از ترك آن نيز انديشه ندارند و از نماز غافل مى گردند تا وقت نماز بگذرد لكن وقتى با مؤمنين باشند رياء با آنان نماز ميخوانند و وقتى تنها هستند نماز را ترك مينمايند.

 (2) مقصود از ساهون كسانى ميباشند كه نماز را از وقت آن عقب مى‏اندازند (ابن عباس) (3) آنهايند كه باك ندارند نماز بخوانند يا نخوانند يعنى مقيّد بنماز نيستند (4) ديگرى گفته ساهون آنهايند كه اگر نماز خواندند ريا كارى ميكنند و اگر نخواندند باكى ندارند و پشيمان نيستند.

 (5) عياشى باسناد خود از يونس بن عمار و او از ابا عبد اللَّه عليه السّلام چنين روايت ميكند كه پس از آنكه از حضرتش سؤال نمودم از قول حق تعالى الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ كه آيا مقصود از سهو وسوسه شيطان است فرمود نه اين وسوسه براى هر كسى هست (ساهون) يعنى غافلون كه از نماز غفلت نمايند تا نماز از وقت بگذرد.

و نيز طبرسى از اسامة بن زيد چنين روايت ميكند كه گفته از ابا عبد اللَّه سؤال نمودم از قوله تعالى الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ فرمود آن ترك نماز و تنبلى از اداء آن است                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 303

 علامه مجلسى در بحار از جامع الاخبار از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چنين روايت ميكند كه فرمود (نماز عمود دين است كسى كه عمدا نماز را ترك كند دينش را خراب نموده و كسى كه نماز را در وقت خود بجا نياورد داخل ميگردد در ويل و ويل يك وادى است در جهنّم چنانچه فرموده فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ و روز قيامت اول چيزى كه از بنده سؤال ميشود نماز است اگر نماز تمام آورده باشد كه هيچ و گر نه مياندازند وى را در جهنّم.

و وقتى آيات را با هم جمع نموديم مثل قوله تعالى كه در علّت تشريع نماز فرموده أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي و نيز اخبار بسيارى كه در علّت تشريع نماز رسيده مثل روايتى كه در بحار از كتاب علل و عيون از حضرت امام رضا عليه السّلام نقل ميكند در ضمن حديث مفصّلى فرموده نماز تأسيس شده براى آنكه انسان ذاكر باشد نه ناسى خاشع و خاضع باشد نه سركش و فخور و نيز براى آنكه در شب و روز بر ذكر خدا مداومت نمايد با اعراض از دنيا و سيّد و مدبّر خود را فراموش نكند.

خلاصه وقتى آيات و اخبارى كه در علل تشريع نماز رسيده با اين آيه فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ بضميمه آن آيه وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏ سوره طه آيه 123 با هم جمع نمائيم از مجموعش توان استفاده نمود كه چون سهو مقابل ذكر است شايد مقصود چنين باشد كه (ويل) يا واى بر كسانى كه نماز ميخوانند لكن در نماز متذكر و بياد خدا نميباشند و خدا را فراموش ميكنند يعنى براى فرمانبردارى و ستايش حق تعالى نماز نميخوانند بلكه از روى نفاق يا ريا يا عادت يا غير آن كه اغلب عوام نماز آنها از روى عادت است اصلا نميدانند نماز چيست و براى كى ميخوانند و در نماز چه ميگويند و ركوع و سجود براى تعظيم كيست كه اين نحو نمازها فقط در صورت نماز مينمايد لكن چون غافلند آن نمازى كه مطلوب شارع است كه تذكر و بياد حق بودن باشد از آنها ناشى نگشته.

چون كلام به اينجا رسيد بد نيست براى توضيح مختصرى از تفسير جواهر                       

 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 304

 القرآن كه راجع بصلاة نوشته ترجمه نمايم بعد از كلام مفصّلى چنين گويد در قرآن خطاب برسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نموده فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ اشاره به اينكه علوّ مقام منوط بعزم و استقامت است و ميبينى نماز را واجب نموده براى حفظ قوّه فكريه و منحصر گردانيدن قوه فكريه را در يك غرض آيا تعجّب نميكنى چگونه خداوند ميفرمايد وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ نظر كن و ببين چگونه مقارن نموده صبر را بصلوتى كه در آن حضور قلب باشد نه نماز بيشترين مسلمان‏هاى اين زمان كه در خوابند آيا نميبينى چگونه علماى امريكايى امر ميكنند تلامذه خود را براى جمع حواس و قوت عزم آنان كه در هر روزى بين 5 دقيقه الى 15 دقيقه در حجره‏اى تنها با حضور قلب بخود كلماتى تمرين نموده كه راجع بمقصود آنها است و ذهابا و ايابا خطاب كنند و تلقين بنفس نمايند در حالى كه نظر خود را متوجه بيك نقطه نمايند و حواس خود را متفرق نگردانند و گويند وقتى فكر در يك نقطه‏اى متمركز گرديد عزم انسان بر عمل قوى ميگردد و اگر مرارا تمرين گرديد انسان قادر ميگردد بر حفظ قوى خود و واقع نميگردد و در شهوات نفسانى آن وقت يك عضو عاملى ميگردد در جامعه آيا عمل آنها تقليد از نماز ما نيست بدانند يا ندانند آيا محافظت بر نماز با حضور قلب از تكبير تا سلام انسان را از فحشاء و منكر باز نميدارد در صورتى كه در نماز ما تمام خصوصياتى كه آنها براى قوت اراده بر حفظ قواى شهوانى و تصميم بر عمل گفته‏اند بنحو اعلا داراست باضافه توجه بحق تعالى وقتى مقارن گرديد با قوّت اراده و تصميم بر عمل و التجاء بحق با اعتقاد دينى انسان را ميگرداند در عون و حفظ الهى و قواى مغناطيسيه وى كامل ميگردد و وى را قوى ميگرداند بر حفظ شهوات نفسانى و مستعد ميگردد براى آنكه موجوداتى كه در اطراف او ميباشند وى را كمك نمايند تا وى را بمقصود برسانند (پايان كلام تنطاوى) الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 305

 واى بحال كسانى كه در اعمالشان ريا ميكنند كه هر گاه عمل نيكى از آنان صادر گردد غرضشان نمايش دادن بمردم است ريا كار كسى است كه تمام همّش امور مادى طبيعى و روى دلش و وجهه قلبش معكوس گرديده و تمام توجهش بسوى خلق و مقصودش فريب دادن مردم است كه آنان را اغوا نمايد و از طريق ريا كارى خود را متدين و متشرع نشان دهد كه مورد اطمينان گردد و باين وسيله مقاصد شوم خود را انجام دهد در كتاب تهذيب بروايت صحيح از نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چنين حديث ميكند كه فرموده‏

 (انّما الاعمال بالنيات و انما لكل امرئ ما نوى) «1»

و اين حديث از متواترات بشمار ميرود اشاره به اينكه عمل صحيح منوط بنيت صحيح است و حسن و قبح عمل روى ميزان آن چيزى است كه مقصود عامل آن بوده، و نيز نتيجه و فائده عمل اگر صحيح واقع گردد همان ميشود كه در نيّت داشته زيرا چنانچه محدث قاسانى مرحوم فيض در شرح وافى گفته وقتى رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اين حديث‏

 (انما الاعمال بالنيات)

را فرمود كه بعض اصحاب عرض كرده بودند بعض مهاجرين كه بجهاد ميروند غرضشان بدست آوردن غنائم و مال و گرفتن زنهاى اسير يا استيلا و غير آن است يعنى نيت آنها خالص نيست حضرت ميفرمايد عمل بستگى بنيت دارد يعنى اثر و فائده عمل همان ميشود كه در نيّت عامل مأخوذ است و همان چيزى كه از عمل مقصودش بوده عايد وى ميگردد.

خلاصه مردم در نيّات اعمالشان تقسيم بچند قسم ميگردند بعض آنها اكثر اعمالشان از عبادات و غير عبادات از روى ريا و نشاندان بخلق انجام ميگيرد و بعضى در عبادت ريا نميكنند لكن داعى بر اعمالشان جهات نفسانى از قبيل عادات و رسومات و تقليد ديگران بدون فكر و رويه انجام ميگردد يا غرضشان منافع دنيوى‏

__________________________________________________

 (1) اين است و جز اين نيست كه اعمال بسته بنيات است و محققا براى هر مردى از عمل همان است كه در نيت او بوده‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 306

مثل وسعت روزى و برآمدن حاجات و گشايش كارها و غير اينها عمل ميكنند، و پاره ديگر كه ايمانشان قدرى قوى‏تر است غرضشان از عبادت شوق به بهشت و خوف از جهنم است و اين قسم از نيات اگر چه عمل را فاسد نميگرداند و عمل بظاهر شرع در تعداد عبادات بشمار ميرود و اگر بشرائطى كه معتبر در عبادت است بعمل آيد همين طورى كه در حديث فرموده‏

 (لكلّ امرئ ما نوى)

بمقصود خود نائل ميگردند لكن آن خلوصى كه انسان را بمرتبه قرب بحق و علوّ مقام و سعادت ميرساند آن عملى است كه بهيچ وجه حظوظ نفسانى در نظر نباشد و غرض اطاعت امر مولا يا محبت بمقام الوهيت محرك عمل باشد و اين نحو عمل وقتى انسان را ميسر ميگردد كه محبّت الهى بر قلب وى استيلا نموده باشد و محبت منوط بمعرفت است كسى كه خدا را بمقام الوهيت شناخته محبت او در دل وى جايگزين ميگردد و محبت اقتضاى وصل ميكند و چون ممكن طريقى بسوى واجب ندارد مگر از طريق بندگى و عبوديت اين است كه محبّ حق تعالى كوشش در عبادت و اطاعت مينمايد كه به اين طريق راهى بسوى او بيابد.

شايد همه گمان كنند خدا را دوست ميدارند و عبادت آنها خالص است لكن اين وهم و پندارى بيش نيست بايستى هر كسى رجوع بباطن خود كند ببيند همّش چيست و مايل بچيست بداند اعمالش بدور غرض و نيّتش دور ميزند بمحض گفتار كه بزبان بگويد (قربة الى اللَّه) عمل خالص نميگردد و قرب پديد نميشود اگر معرفت و محبّت الهى در قلب متمركز گرديد تمام اعمال و حركات و سكناتش بدور كعبه مقصودش دور ميزند تا وقتى كه بجوار قرب محبوبش نائل گردد.

وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ از أمير المؤمنين روايت ميكنند كه فرموده مقصود زكاة است و او عطف داده يمنعون را به (يراءون) كه چنين ميشود واى بحال نمازگذارانى كه در نماز سهو ميكنند و واى بحال كسى كه در اعمالش ريا مى‏كند و واى بحال كسى كه زكاة مال خود را نميدهد.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 307

 و بروايت ديگر مانعون كسانى ميباشند كه آن چيزهايى كه همسايگان گاهى باو محتاج ميشوند مثل تبر ديگ و چيزهايى كه آلت كار است مضايقه مى‏كنند و نميدهند.

سعيد مسيّب از عايشه نقل ميكند كه او گفته از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم پرسيدم (مانعون) چيست فرمود چيزى كه مردم از او منتفع گردند مثل آب، آتش، نمك و گفت اى عايشه هر كه پاره آتشى بكسى دهد هر چه از آن آتش پخته شود مثل اين است كه صدقه داده باشد و نيز هر كس نمكى بكسى دهد هر طعامى كه بآن پخته گردد مثل اين است كه صدقه داده باشد هر كس شربت آبى بكسى دهد در جايى كه آب نباشد مثل اين است كه نفسى احياء نموده (ابو الفتوح رازى)