کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
مطلب دوم از باب چهارم ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

مطلب دوّم از باب چهارم: در بعضی از صفات روحانيّه و جهات ملكوتيّه حضرت امیرالمؤمنین (عليه السّلام) است.
بدان که صفاتی که مجملی از او ذکر شد مثل علم، حلم، سخاوت، شجاعت، زهد، ورع، تماماً صفات و ملکات نفسانيّه آن حضرت بود و مقصود از صفات روحانيّه، آن صفات الهيّه است که ناشی مي شود از آن روح مجردی که مرتبط و مستغرق در بحر عظمت حق است.
و از بیانات سابق کاملا معلوم شد که آن بزرگوار در معرفت و یقین به مرتبه اي رسیده بود که می فرمود:  « لو کُشف الغطاءُ ما ازددتُ یقیناً» یعنی اگر پرده برداشته شود چیزی بر یقین ما افزوده نخواهد شد.
و در جای دیگر فرموده: «ما رَأیتُ شیئاً الّا وَرَأیت الله قبله و بعدَه و معه علی اختلاف النّسخ» یعنی ندیدم چیزی را مگر آن كه خدا را دیدم پیش از او و بعد از او و با او.
و از صفات ممتازه ي روح، معرفت و شناسائی حقتعالی است بلکه حقیقت روح، همان ظهور معرفت می باشند و آن قوّه ي ملكوتيّه اي است که خالق متعال در انسان به ودیعه گذارده و به سبب آن او را به تاج کرامت مفتخر فرموده و به حریم قدس خود مرتبط گردانیده «خلاصه» روح همان جهت ربط انسانيّت به مخالفش.
و شاید این روح همان روح است که خدای تعالی در کتاب عزیزش اشاره به آن فرموده که «و نفخت فیه من روحی» یعنی از روح خودم دمیدم در آدم (عليه السّلام).
و همچنین تعریف و تمجید مي نمايد خود را و بعد از بیان خلقت انسان می فرماید: (ثم انشأناه خلقا آخر فتبارک الله احسن الخالقین) لکن آن روح الهی در اکثر مردم یا از جهت عدم استعداد یا از جهت اشتغال به نفس و امور دنیا یا از جهت پیروی آرزو و آمال به مرتبه ظهور و بروز نمي رسد بلکه شاید نفس اماره و شیطان کم کم او را نابود سازند و در اوحدی از مردم مثل انبیاء و اوّلیاء این قوّه به مرتبه ظهور و بروز رسیده و همان روح مجرد است که منشأ الهامات الهيّه و مصدر فیوضات ربانیّه است و به واسطه او است که انسان کامل متصف مي گردد به صفات الهی جل شأنه چنان چه در حدیث قدسی است که خداوند تعالی وحی فرمود:  به حضرت داود (عليه السّلام) که (تخلَّق باخلاق و اَن من اخلاقی الصّبر) یعنی متخلق شو به اخلاق و صفات من و به درستی که یکی از اخلاق من صبر است و به همان روح الهی است که علی بن ابیطالب (عليه السّلام) گردید چشم خدا و دست خدا و گوش خدا و مقصود از ولایت مطلقه که باطن نبوّت و سرحد بین عبوديّت و الوهیت است ظهور همان روح مي باشد.
خلاصه در هر کس آن روح الهی ظاهر گردید صفات ربانیّه و آثار ملكوتيّه در وی هویدا مي گردد . مثلا: عالم مي گردد به علم حقتعالی و قادر مي گردد به قدرت او و همین طور نمایش می دهد باقی صفات الهی جل شأنه را.
و در محل خود به دلیل عقلی و نقلی ثابت گشته که حضرت امیر (عليه السّلام) عالم بود به علم ما کان و مایکون و قادر بود بر تغییر دادن صورت موجودات به اذن حقتعالی و اینها آثاری مي باشد که از آن روح الهی صادر می گردد.


.
آن امامت کاسمانش بر نتافت
در دل یکذره مأوا می کند
آنچه مطلوب جهان شد در جهان
من عرف زین گفت: شاه اولیاء

 

وز قبول او زمین هم روی تافت
در درون حبۀ جا می کند
هم تو داری بازجو از خود نشان
عارف خود شو که بشناسی خدا