کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
شناسائی حق تعالی ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

اصل دوم شناسائی حق تعالی بوحدت و یگانگی
نخستین بایستی خدا را بوحدت و یگانگی بشناسیم سپس او را عبادت و پرستش نمائیم و روی نیازمندی بدرگاه بی نیاز او بیاوریم و دل باو ببندیم و از او استعانت و مدد بجوئیم.
هدف و مرام پیغمبران همین بوده که مردم را بتوحید خالق یکتا هدایت کنند و آن ها را به اله عالم آشنا نمانید و بجاده مستقیم رهبری فرمایند.
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله اول زمانی که از طرف حق تعالی مامور بتبلیغ شد فرمود: « قولوا لا اله الا الله تفلحوا» بگوئید نیست الهی که سزاوار پرستش باشد ، مگر آن خدای یکتای بی همتا ، تا رستگار شوید ، نفرمود: بگوئید اله و خدائی هست ، زیرا چنان چه گفته شد در اصل وجود مبدء خلافی نیست ، آن که اصل را طبیعت می داند ، یا ماده یا اثیر یا اجزاء لا یتجزی مقراطیسی یا هر چه توهم کند همه آنها معتقد باصلی و مبدئی هستند ، عمده اختلاف بین طبیعیین و الهیین در صفات مبدء و اله است.
طبیعیین و مادیین اصل و مبدء موجودات را ماده بی شعور و حرکت ماده می دانند و بعضی از آنها اگر چه ماده را امر بسیط گویند لکن بضمیمه حرکت دائمی که در ماده است دو اصل می شود یکی ماده و دیگر حرکت ماده و نیز در ماده دو نحو حرکت قائلند بر خلاف یک دیگر یکی را جاذبه و دیگری را دافعه گویند و چون در این جا بنا بر اختصار است متعرض مزخرفات و یاوه گوئی های آنها نمی شویم و آنها اگر چه در لفظ و زبان منکر خداوند می باشند لکن در باطن اعتراف دارند بهویه و حقیقت موجود بسیط ازلی که فناء پذیر نیست ، و او مبدء همه اشیاء است و بازگشت همه موجودات بسوی اوست، این است که در قرآن مجید فرموده: « و لئن سألتهم من خلق السموات و الارض لیقولن الله». یعنی اگر از آنها سئوال کنی چه کس آسمانها و زمین را خلق نموده می گویند خداوند.
غرض این است که عمده چیزی که ما بایستی بدانیم و بآن ایمان آوریم شناسائی حق است بوحدت و یگانگی و باقی صفات کمال مثل علم ، قدرت، حکمت ، اراده، مشیت و بهمین جهت او را پرستش نمائیم.
دلیل بر وحدت و یگانگی حق تعالی چیست؟
اگر چه حکماء و دانشمندان در کتب حکمت و کلام برای اثبات صفات حق تعالی ادله و براهین بسیاری ذکر نموده اند لکن چون در نظر دارم بقدری که ممکن است مطالب را ساده و آن چه نزدیک بفهم بانوان و دوشیزگان است اداء نمایم، لذا از ادله و براهین فلسفی خود داری می نمائیم . محکم ترین و ساده ترین ادله بر وحدت و یگانگی اله عالم همان دلیل عقلی است که خدای متعال در کتاب کریمش بآن اشاره فرموده : « لو کان فیهما آلهه الا الله لفسدتا » اگر در آسمان و زمین خدایانی بودند غیر از خدای یکتای بی همتا ، هر آینه آسمان و زمین فاسد و تباه می گشت زیرا که هر موجودی طالب علو و استقلال است و علو و استقلال وی وقتی تحقق پذیرد که آن دیگر را فانی و اعدام نماید و بالاخره منجر بنزاع و جدال می گردد و نزاع بین آنها باعث خرابی عالم می شود پس از رؤیت نظام عالم و عدم فساد در آن پی برده می شود بوحدت اله عالم.
و نیز چگونه ممکن است دو اراده مستقل در یک موضوع شخصی نفوذ نماید و همین طوری که مداخله دو سلطان مقتدر در یک مملکت باعث خرابی نظام مملکت می گردد و دو بانو در یک منزل سبب اختلال امور می گردد همین طور نفوذ و اله باعث خرابی و فساد عالم می شود.
اگر گوئی فرض می کنیم دو مبدء شرکت نمایند در پیدایش عالم باین که رأی و سلیقه آنها در حدوث و ترتیب و نظام موجودات یکی گردد و هیچ یک از آنها بر خلاف صلاح دید دیگر رأی ندهند زیرا که فرض این است این دو مبدء و دو اله هر دو حکیم و عالم بنظام عالمند و بر خلاف حکمت و نظام عالم رأی نمی دهند تا آن که منجز بنزاع گردد و در اثر نزاع آنها عالم فاسد و تباه گردد.
پاسخ: اولاً بنابراین فرض آن اراده وحدانی که از دو اراده تشکیل یافته مبدء و منشأ وجود عالم گردیده نه دو اراده مستقل بر خلاف یک دیگر و بازگشت مطلب باین می شود که اله عالم یکی است یعنی آن چیزی که منشأ و پیدایش وجود عالم گردیده یکی است و عالم از یک اراده وحدانی تحقق پذیرفته.
و ثانیاً بنابراین فرض یا گوئی اراده هر یک بدون اراده دیگر کافی و نافذ است در وجود یعنی اراده هر یک بتنهائی سبب پیدایش عالم می شود و محتاج بدیگری نیست یا آن که هر یک از آن دو اله در خلقت عالم محتاج بآن دیگر می باشد و اراده وی کافی در خلقت عالم نیست.
بنا بر فرض اول که اراده هر یک کافی باشد در  خلقت بمحض اراده یکی از آن ها عالم موجود می گردد و دیگر موقعی برای اراده آن دیگر نمی ماند و اراده او لغو و بی ثمر می گردد مگر آن که اراده کند ضد اراده آن دیگر را یعنی نیستی عالم را و این اجتماع نقیضین است که از محالات عقلیه بشمار می رود زیرا که ممکن نیست شیء واحد در آن واحد متصف گردد بوجود و عدم و نتیجه این می شود که یا آن که اراده یکی نافذ و غالب و اراده دیگری مغلوب و بی ثمر ماند و یا آنکه در اثر امتناع اجتماع نقیضین عالم فاسد و مضمحل می گردد.
و بنا بر فرض دوم که اراده هر یک کافی و نافذ نباشد در پیدایش عالم و محتاج باشد باعانت و کمک دیگری این دلیل بر نقص و عجز هر یک از این دو اله است و عجز و نقص منافی با مقام الوهیت و مرتبه ربوبیت است خدای عاجز ناتوان هرگز لایق الهیت خالقیت نباشد ممکن است که عاجز و ضعیف و محتاج است واجب الوجود و مبدء عالم بایستی از هر عیب و نقصی منزه و مبراء باشد.
در جای دیگر فرموده: « و لو کان معه من اله اذاً لذهب کل اله بما خلق و لعلا بعضهم علی بعض» . این آیه شریفه بما می فهماند اگر خدایانی در عالم وجود داشتند بایستی هر یک از آنها با مخلوقات خود در طرفی باشند و بحکم مباینت و تقابلی که بین آنان ثابت است هر یک از دیگری تعالی و برتری بجویند، آن وقت جدال و نزاع بین آنان پدید خواهد شد و در اثر آن هرج و مرج می شود و بالاخره عالم تباه و فاسد می گردد.
چون معارف مخصوصاً خدا شناسی که اصل دیانت و حقیقت ایمان است تقلید پذیر نیست و قول پدر و مادر و استاد و معلم فائده ندارد بلکه فقط بدلیل نقلی بدون تدبر نمی توان قانع شد ، هر کسی بایستی بقدر فهم و استعداد خود دلیل عقلی برای اثبات وحدت و باقی صفات اله عالم بیاورد و اگر خواهی واقعاً موحد شوی و از این آیه مبارکه بخوبی استفاده نمائی بایستی دو مطلب را تحت تدبر و بازرسی قرار دهی و در آن تدبر بنمائی یکی وحدت عالم و دیگری نظام عالم.
وحدت و نظام عالم دلیل بر یگانگی اله عالم است
وحدت عالم ، باید دانست که چنان چه با استقراء و تجربه ثابت و محقق گردیده تمام موجودات ارضی و سمائی از حشرات و میکروبها گرفته تا برسد به افراد بشر و مافوق آن تماماً بسبب قوه جاذبه ای که بین آنهاست مثل حلقه های زنجیر بهم مرتبط و بیک دیگر بستگی دارند هر فعل و عملی که در نقطه ای از عالم ایجاد گیرد مربوط بتمام اجزاء عالم و حوادث و امور جهان است.
اگر کسی بنظر تدبر گرد سر تا سر عالم را نگرد خواهد دید که تمام حوادث مثل تار و پود یک پارچه به هم آمیخته است و جهان مانند یک هیکل است و تمام موجودات بمنزله اعضاء و اجزای اویند و از ارتباط اجزاء عالم بیک دیگر می فهمیم که واحد حقیقی در میان آنها حکم فرما است و اوست که آنها را متحد گردانیده و وحدت در بین آنها تشکیل می دهد و گر نه اجزاء عالم از همم تفرق می شد و او صانع و اله عالم است بلکه موجودات حالیه با موجودات گذشته و آینده نیز مرتبط و مربوطند.
هیچ موجودی در عالم طبیعت یافت نمی شود که بتواند مستقیماً وجود داشته باشد یا بتواند بتنهائی عملی انجام دهد.
آن کارگری که در فلان مزرعه کار می کند عمل وی مربوط بتمام اجزاء عالم است و وحدت صنع دلیل بر وحدت صانع و وحدت عالم دلیل بر وحدت اله عالم است.
تذکرات لازم
در اینجا نکته ای بنظرم رسید که می خواهم بعرض مطالعه کنندگان محترم برسانم همین طوری که اگر عضوی از اعضاء آدمی فاسد گردد و علاج آن نشود بعلت ارتباط اجزاء بدن بیک دیگر فساد آن بباقی اجزاء بدن ضرر می رساند و باقی بدن را از اعتدال و صحت و استقامت می اندازد.
همین طور اگر افرادی در ملتی و جامعه ای فاسد گشتند یعنی بوظیفه مقرره خود عمل نکردند و مرتکب اعمال زشت نامشروع شدند اعمال زشت آنها باطرافیان خودشان سرایت می نماید و از آنها بنزدیکان و بهمین ترتیب ممکن است یک عمل کوچک ملتی و جامعه ای را فاسد گرداند این است که گناه هر گاه در پرده و پنهان از انظار باشد بمراتب کوچکتر از عمل زشتی است که علنی باشد و گناه اگر علنی انجام گیرد و لو کوچک بنظر آید فاعل آن مرتکب گناه بزرگی شده .
ای خانمی که با ادعای مسلمانی کشف حجاب نموده ای و با سر برهنه و دست و سینه باز و با این وضعیت شرم آور علنی در معابر و خیابانها خود آرائی می نمائی آیا فکر می کنی که با این عمل که شاید عمل کوچکی پنداری چه لطمه بزرگی بشریعت می زنی؟
ای بانوی اروپائی منش متمدن این گناه را کوچک مشمار و بدان در بدن حجاب بعینه دریدن ورق قرآن است  اگر واقعاً مسلمانی این طریق مسلمانی نیست اگر عقیده بتعلیمات اسلامی نداری بی دینی خود را اعلان کن که عمل قبیح تو باعث جرأت دیگران نشود .
اگر علاقه مند بشریعت اسلامی نیستی دشمنی چرا؟ پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله با صنف زن بد نکرده ، در زمانی که زنها در جامعه هیچ ارزشی نداشتند برای زن حقوقی قائل شده و زن را در تمام شئون اجتماعی ردیف مردها قرار داده و این عمل تو دشمنی با قرآن و صاحب شریعت است از خدا بترس و از پیغمبر صلی الله علیه و آله حیا کن و تیشه بریشه اسلام مزن ( این جمله معترضه بود) بخواست خداوند در محل لایق در اطراف موضوع حجاب و ادله وجوب آن و مفاسدی که مترتب بر کشف حجاب است، اندازه ای بیان خواهیم نمود.
دلیل دیگر بر وحدت اله عالم موجودات است
اگر بطور دقت نظر بعالم وجود نمائی خواهی دید که تمام موجودات بیک نظم معین و ترتیب شگفت آوری دست در آغوش یک دیگر کرده و در تظام و بقاء عالم می کوشند و هیچ جزئی از اجزاء عالم در انجام وظیفه خود آنی سستی نمی ورزد و همه روی بیک مقصد می شتابند.
تمام عالم از کرات و سیارات و ماه و خورشید و ستارگان و موجودات زمینی را مقایسه نما باعضاء و جوارح خودت ، همین طوری که اجزاء بدن تو بهم بستگی دارند و توازن و تعادل بین آنها بر قرار است و بیک نظم مرتبی و نظام حیرت بخشی با هم مربوط و متحد گشته اند بطوری که یک بدن تشکیل داده اند و مباینت و تضاد بکلی از بین آنها مرتفع گردیده بصحت بعضی باقی سالم بالم بعضی دیگر متألم می باشند.
ببین آیا ممکن است در بدن تو دو جان و دو روح متصرف و فرمان فرما باشند؟ آیا بفرض محال اگر دو جان در یک بدن بود ممکن بود اجزاء بدن بیک ترتیب و نظام معین بتوانند کاری انجام دهند یا اصلاً ممکن بود بقاء و ثباتی برای بدن باقی ماند؟ یقین است اگر دو روح در یک بدن متصرف بود اجزاء بدن از هم متلاشی می گشت.
وقتی محال دانستی یک بدن منحصر با اعضاء و اجزاء مختلفی که دارد تحت تربیت و تصرف دو جان و دو مربی واقع گردد ، چگونه ممکن می دانی این عالم کبیر و این کاخ مجلل که با هزاران آثار بدیع و رموزی که در کمون آن مخفی است با تضاد و تنافری که بین اجزاء عالم موجود است مثل این که آب آتش را خاموش می کند و آتش آب را فانی می سازد آنها تحت تأثیر دو اله یا بیشتر واقع گردند؟ هرگز ممکن نیست.
آیا کدام دست توانائی است که این موجودات را بهیجان آورده و ضدیت و تنافر را از بین آنها بر داشته و هر یک را برای کاری مسخر فرموده و از مجموع آنها یک عالم تشکیل داده؟
دلیل دیگر بر وحدت حق تعالی
در حدیث است : ( زندیقی آمد نزد امام جعفر صادق علیه السلام و گفت: برای چه ممکن نیست اله عالم بیشتر از یکی باشد ؟ حضرت در پاسخ فرمود: اگر گمان کنی ممکن است در عالم دو خدا باشد یا می گوئی هر دو قوی و نیرومند می باشند یا یکی را قوی و دیگری را ضعیف می دانی ، یا گوئی هر دو ضعیفند ، اگر فرض نمائی هر دو قوی و نیرومندند چرا هر یک دیگری را اعدام نمی گردانند و خود منفرد گردد در ربوبیت ( زیرا لازمه قدرت و قوت خداوندی این است که توانا بر ایجاد و اعدام هر چیزی باشد) و اگر یکی قوی و دیگری ضعیف باشد آنکه قوی و با اقتدار است اله و واج بالوجود است و ضعیف در تحت اختیار اوست و اگر هر دو ضعیف باشند هیچ کدام اله و واجب الوجود نیستند زیرا که ضعیف عاجز است و عاجز واجب الوجود نمی باشد.
و غیر اینها از آیات قرآنی و آثار نبوی صلی الله علیه و آله و فرمایشات ائمه طاهرین بر وحدت اله عالم بسیار است برای اختصار بهمین قدر اکتفاء نمودیم.
تمیز بین واجب و ممکن
اگر توانستی بفهمی واجب الوجود یعنی چه و ممکن الوجود یعنی چه و امتیازات هر یک به چه جیز است؟ بخوبی صفات ثبوتیه یعنی صفاتی که لازمه ذات واجب الوجود است و صفات سلبیه یعنی صفاتی که منافی ذات واجب الوجود است می فهمی و در هیچ یک محتاج بدلیل خارجی نیست.
چنانچه گفته شد واجب الوجود موجودی را گویند که بهیچ وجه محتاج بغیر و نیازمندی باحدی نباشد و هیچ نقص و عیبی در ساحت کبریائی او راه نداشته باشد و ممکن الوجود بعکس هم در وجود و هستی و هم در کمالات و فضائل در همه چیز نیازمند بغیر است.
و یگانه راهی که ما برای شناسائی حق تعالی و اوصاف جلال و جمال او داریم وجود عالم است که آثار علم و قدرت و حکمت اله عالم در وی پدیدار است و تو نمونه ای از تمام عالم وجود می باشی ، اگر خواهی خدا را بشناسی خودت را بشناس در حدیث است که : ( من عرف نفسه فقد عرف ربه) هر کس خودش را شناخت خدای خود را نیز شناخته است.
وقتی خود را شناختی که از نیستی بهستی آمده ای ، وقتی نبودی بعد از زمانی موجود شدی و بحکم آن که فطری هر بشری است که هر چه نبوده و بعد موجود شده آورنده می خواهد ، عقل تو حکم می کند کسی که تو را از نیستی بهستی آورده نمی شود مثل تو باشد زیرا اگر او نیز مثل تو از نیستی بهستی آمده باشد او هم محتاج می شود و سبب احتیاج تو امکان و نقص ذاتی تو است ، پس او بایستی واجب الوجود و کامل و بی نیاز باشد از غیر تا آن که بتواند بمادون خود افاضه وجود و کمال نماید و نیز وقتی عاجز و جاهل و بی خرد و نادان بودی بعد توانا و عالم و خردمند گشتی و چون فاقد کمالات بودی البته وجود و کمالات از مبدء عالم بتو رسیده و کمالات تو نمونه و نمایشی است از کمالات غیر متناهی حق  تعالی جل شأنه.