کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
تکالیف مختصه به زن ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

سه تکیلف از تکالیف مختصه به زن
وظائفی که اختصاص بزن دارد بسیار است بعضی راجع باحکام و عبادات، از قبیل حیض و نفاس و استحاضه که آن راجع برساله های عملیه است، و بعضی راجع بحقوق و وظائف او نسبت بدیگران که آن بسیار است و در این جا اجمالاً سه وظیفه مهم او را می نگارم: اول: وظیفه او نسبت بشوهر، دوم: وظیفه او نسبت باولاد، سوم: وظیفه او نسبت باجانب.
وظیفه زن نسبت بشوهر بسیار است که شارع مقدس بزن تاکید فرموده که مراعات حقوق شوهر را بجای آورد و بتارک آن وعده عذاب و لعنت فرموده.
و در قرآن درباره زنان ناشزه که در حقوق شوهر تمکین ندارند و تضییع حق او را می نمایند ، اگر شوهر نتوانست بطور دیگر مثل اعراض از فراش و غیره وی را رام گرداند حتی اجازه ضرب و کتک هم بوی داده ، در صورتی که وی مورد تمکین این قدر سفارش در تجلیل زنان و امر بمهربانی بآنها نموده.
 چون دین اسلام بر حد وسط و قوانین عادلانه در تنظیم امور اجتماعیه و تعیین قواعد فاضله استوار گردیده ، لذا در معاشرات و معاملات و امور اجتماعی و داد و ستد حکم عادلانه ای وضع فرموده.
این است که در موضوع زناشوئی نیز مراعات این قانون عادلانه را خوب فرموده حقی برای زن قرار داده نسبت بشوهر و حقی برای شوهر قرار داده نسبت بزن.
حقوق زناشوئی
برای این که مرد قوی و نیرومند تر از زن است تنظیم معاش از خوراک و پوشاک و مسکن و غیر اینها را بعهده مرد گذارده و برای این که تضییع حق شوهر نشود در عوض شوهر را مالک استمتاع از زن و هر گونه حظوظ و فوائد مشروعی که مخالف با عرف وعادت نباشد گردانیده و بزن امر اطاعت و تمکین در استیفاء حقوق شوهر فرموده و وی را از تحصیل معاش و مشقت کسب و کار معاف نموده.
پس در این موضوع دو حکم لایتغیر متفرع می گردد : اول آن که مرد دیگری بهیچ وجه حق ندارد از زن غیر استمتاع شهوانی ببرد زیرا که در این موضوع هرگونه حظوظ شهوانی که ممکن باشد از وی برده شود حق شوهر اوست حتی بدون رضایت شوهر حرف زدن با اجنبی زیادتر از قدر حاجت برای زن جایز نیست چه جای مزاح و شوخی.
ای خانم های نجیب محترم که در مغازه ها با مغازه داران صحبت و خنده  و شوخی می کنید ، آیا می دانید در این عمل که بنظر کوچک می شمارید دو خلاف بزرگ مرتکب شده اید؟
یکی آن که تضییح حق شوهر کرده اید شوهر تو اگر مرد غیرت مند باشد هیچ وقت راضی باین عمل نیست و دیگر مخالف حکم خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله نموده ای که زن را امر بستر و عفاف فرموده.
دوم زن در هیچ حالی مگر در موارد مخصوصه حق ممانعت و استنکاف از حق شوهر ندارد و اگر بدون جهت ممانعت نمود ناشزه می شود و دیگر حق نفقه ندارد و در این مورد شوهر حق دارد از فراش و رختخواب او اعراض کند، باصطلاح قهر کند.
و سر این که زن بدون اجازه شوهر جایز نیست از خانه بیرون رود یا روزه مستحبی بگیرد یا مسافرت کند این است که تضییع حق او نشود.
و در اخبار بسیار چقدر شارع اسلام تاکید فرموده که زن بایستی کاری کند که شوهر را از خود راضی کند ، حتی فرموده اگر شبی شوهر از زن راضی نباشد و در غضب باشد ملائکه تا صبح بآن زن لعنت می کند و نیز اگر زن بدون رضایت شوهر از خانه بیرون رود مورد لعن ملائکه خواهد گردید.
در کتاب کافی از حضرت امام صادق علیه السلام چنین نقل می نماید، زنی آمد خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله عرض کرد حق شوهر بر زن چیست ؟ فرمود: بایستی زن اطاعت شوهر خود نماید و از خانه شوهر بدون اذن او صدقه ندهد و بدون رضایت او روزه مستحبی نگیرد و مانع از استمتاع شوهر نشود ولو آن که سوار شتر باشد و بدون اجازه او از خانه بیرون نرود و اگر بیرون رفت ملائکه آسمان و زمین و ملائکه غضب و ملائکه رحمت بآن زن لعنت می کنند تا وقتی که بر گردد بخانه ، آن زن عرض کرد یا رسول الله صلی الله علیه و آله حق چه کس بر مرد عظیم تر است؟ فرمود: حق شوهر. عرض کرد: حق چه کس بر زن بزگ تر است؟ فرمود: حق شوهر عرض کرد: حق من بر او مثل حق اوست؟ بر من فرمود: نه و نه از صد یکی ، آن زن قسم یاد نمود بآن کسی که تو را بپیغمبری مبعوث گردانیده که من اختیار خود را بمردی نخواهم داد.
چقدر ثواب و فضیلت است برای زنی که در غیاب شوهر منزل خود را پاکیزه نماید و ما یحتاج زندگانی از قبیل تغذیه و لوازم آسایش را مرتب گرداند و خودرا زینت کند و هنگام ورود شوهر با صورت بشاش او را استقبال نماید وزیادتر از استطاعت شوهر از وی تمنا نکند و حتی الامکان بار معیشت او را سبک گرداند و همیشه در حفظ مال و آبرو و عرض او کوشش کند و بر جفای شوهر صبر نماید و موقعی که شوهر دل تنگ است با صحبت های شیرین او را مشغول گرداند.
خلاصه وظیفه زن این است که سعی نماید شوهر در منزل آسایش داشته باشد و کمتر عملی برای زن بقدر وظیفه شناسی و مراعات حق شوهر فضیلت دارد.
حدیث از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است که فرمود: جهاد زن نیکو رفتاری با شوهر است.
ای بانوان محترم یک وقت در دل شما خطور نکند که پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره زن ظلم نموده که تجویز نموده مرد هر چه قدر خواهد زن بگیرد لکن برای زن زیادتر از یک شوهر جایز نیست ، و نیز طلاق را بدست مرد قرار داده ، و چون این ها خلاف میل رن است ، البته زن از راه غیرت، یا حسد و خود خواهی میل دارد شوهر اختصاص بوی داشته باشد ، این است که گمان می کند این قضاوت عادلانه نیست نخستین بایستی بدانید که وضع حقوقی و باقی احکام از طرف حق تعالی تاسیس گشته ، چنان چه در کلام مجید فرموده: « لا ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» پیغمبر از روی هوا و هوس سخن نمی گوید هر چه گوید وحی است و از جانب حق است.
و نیز در هر یک از قوانین و حقوقی که در اسلام مقرر گردیده در وی حکمت و محسناتی منطوی است، که موسس قانون عالم بآن هاست.
 اگر خوب دقت کنی می فهمی که در این حکم صاحب شریعت حقوق زن را مراعات فرموده زیرا که نوع زنها و بیشتری آنها در امور اقتصادی و در تامین معاش محتاج بمرد می باشند ، چنان چه مرد نیز غالباً در امور داخلی محتاج بزن است و گویند احصائیه نشان می دهد که عدد زن زیادتر از مرد است ، و تجربه شده که در هر فامیلی دختر زیادتر از پسر است.
اگر برای مرد زیاده از یک زن جایز نبود ، خیلی از زنها بی شوهر و تنها و بی اولاد و بی سر پرست می ماندند.
پس در این حکم صاحب شریعت صنف زن را مراعات فرموده که معاش وی تامین گردد و از راه لطف و مرحمت تمام ما یحتاج زندگانی زن را بعهده مرد گذاشته ، و از آن طرف شرایطی مقرر فرموده که کمتر مردی می تواند با مراعات آن شرایط زیادتر از یک زن نگاه دارد.
نخستین بایستی برای هر یک از زوجات خود منزل و اثاثیه و خوراک و پوشاک و تمام لوازم زندگانی آنها را با حسن وجه بقدر شأن خود و او تامین نماید.
سپس عدالت و مساوات بین آنها مراعات نماید چنان چه در سوره نساء پس از آن که تجویز می فرماید: برای مرد دو و سه و چهار زن را فرموده :« و ان خفتم الا تعدلوا فواحده» اگر می ترسید عدالت و مساوات بین آنها نتوانی مراعات نمائید در این صورت بایستی بیک زن قناعت نمائید زیادتر روا نیست.
و نیز اگر زیادتر از یک زن در شریعت ممنع شده بود در موقعی که زن مانع دارد از استمتاع مثل ایام حیض ، حمل وضع ،بعض مردها در حرام و زنا واقع می شدند.
و دیگر چون اصل حکمت تاسیس زناشوئی با این همه تشریفات کثرت نفوس بشر است ، بدیهی است هر قدر مرد زن بیشتر داشته باشد اولاد او زیاد می شود.
و شاید حکمت این که ائمه اطهار زیاد زن می گرفتند یکی همین بوده که بایست ذریه پیغمبر صلی الله علیه و آله در عالم بسیار باشند و تا قیامت باقی بمانند چنان خداوند به رسول گرامی خود وعده فرموده: « انا اعطیناک الکوثر» که بنا ببعض تفاسیر اشاره بکثرت اولاد آن بزرگوار می باشد.
حقوق زن نسبت بمرد
مردها گمان نکنند که خداوند زنها را فقط برای اطفاء نار شهوت آنها خلق فرموده ، اگر یک قسمت مهم زندگی که عبارت از زحمات در تحصیل معاش است بعهده و تدبیر مردها است قسمت مهم تر یعنی حمل و ارضاع و تربیت اطفال و تدبیر منزل وظیفه اختصاصی زن است.
زن موجود جمیل و ظریفی است که مظهر جمال خلقت است پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله زن را محترم می داشت چقدر سفارش درباره محبت و مهربانی و رفق و مدارای با آنها فرموده به زنها سلام می کرد و مکرر می فرمود: ( من از دنیای شما سه چیز را دوست می دارم، یکی عطر و دیگری زنها و روشنی چشم من در نماز است). و در موقع تنگدلی یا پس از تحمل وحی بعایشه ( کلمینی یا حمیرا) می فرمود.
و نیز پیغمبر اکرم که شالوده و مظهر رحمت حق بود زنجیر عبودیت زن را پاره نمود و در شئون زندگی زن را همدوش و همقدر مرد قرار داد و امور مالی وی را اجازه داد که خودش مستقیماً اداره کند و نیز در امور دیگر از قبیل خرید و فروش ، اجاره، استجاره ، وکالت، وصایت و غیره این ها اذن مداخله بوی داد.
و اگر زن در بعض کارها مداخله نکند نه از جهت نقص و ضعف مسلوب الاختیار گردیده بلکه کارهای اختصاصی او از قبیل وضع حمل و تربیت اولاد که بمراتب مهم تر از کارهای خارجی است و بمیزان طبیعی برای زن معین شده او را از کارهای دیگر باز داشته.
غرض آن که شارع اسلام بین زن و مرد در حقوق از هر جهت تساوی قرار داده و این منت بزرگی است بر زن ها در سوره بقره آیه 238 فرموده: « و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف». (16)
و همان طور که زن موظف است با شوهر نیکی کند و حقوق وی را اداء کند شوهر نیز موظف است با زن نیکی و خوش رفتاری کند و حقوق وی را اداء کند.
و مرد بهیچ وجه حق ندارد بزن خدمتی رجوع کند حتی طفل خود را اگر نخواهد شیر دهد پدر بایستی دایه بگیرد یا اجرت شیر مادر را بدهد و شوهر باید تمام ما یحتاج زن را بقدر شئونات خود فراهم نماید بدون این که منتی بر او نهد.
خلاصه زن و شوهر اگر هر یک بوظیفه خود و بمقررات دین اسلام عمل نمایند امور اجتماعی بشر بخوبی منظم و مرتب می گردد، زیرا که مملکت از خانواده ها تشکیل می شود و هر خانواده ای از دو جزء موثر مرتب می گردد مرد در امور خارجی از قبیل کسب و کار و تجارت و زراعت امور معاش را عهده دار است و زن موظف بتربیت اولاد و تنظیم خانه و امور داخلی است.
وظیفه مادر در تربیت اولاد و اساس اخلاقی طفل بیشتر از پدر است آغوش مادر در چگونگی اخلاق فرزند دخالت کلی دارد.
زن و شوهر اگر صالح و پرهیزکار و وظیفه شناس شدند یقیناً اولاد آنها نیز تربیت خوب می گیرند و خوب فطرت و خوب سیرت می شوند این مختصری از وظیفه زنا شوئی بود.
وظیفه پدر و مادر نسبت باولاد
چنان چه معلوم است اصلاً حکمت زنا شوئی و  این همه تشریفات و وظایفی که شارع ممقدس در امر ازدواج مقرر فرموده روی اصل اولاد است که نسل بشر سالم و لایق کمالات و ترقیات شایسته و تربیت نیکو گردد.
و از وقت انعقاد نطفه تا وقتی که اولاد بالغ و رشید گردد در هر وقتی شارع قدس دستوراتی فرموده و حقوقی برای اولاد مقرر نموده و چون حالت روحیه و جسمیه پدر و مادر در حین انعقاد نطفه بسیار موثر در روح و جسم اولاد است ، این است که از موقع انعقاد نطفه تا وقت وضع حمل یک سلسله دستوراتی دارد که بایستی کاملاً مراعات شود مثل این که در حال حیض و نا پاکی زن نطفه بسته نشود و از زنا اولاد بعمل نیاید ،بلکه در آن حال مرد نظر بزن اجنبیه نداشته باشد و در حال اضطراب و پریشانی خاطر نطفه بسته نشود و شکم آنها بمشروبات الکلی آلوده نباشد و از غذای حرام و شبهه ناک تغذیه نکرده باشند و حین مقاربت بسم الله بگوید ، پدر و مادری که عمر خود را با لهو لعب و فساد اخلاق و الکل و باقی مشروبات می گذرانند و پروائی از غذای حلال و حرام ندارند اخلاق آنها در طفل تاثیر کلی دارد زیرا که روحیه طفل بسیار مناسب روحیه پدر و مادر است و در زمان حمل بایستی بسیار مراعات زن بشود که غذای حرام نخورد و مضطرب و پریشان خاطر و عصبانی نشود و نیز افکار و خیالات وی فاسد نباشد ، بلکه در ایام حمل همیشه او را شاد و امیدوار نگاه دارند و نگذارند مکدر و مغموم و دل شکسته گردد و در مناظر زیبای طبیعی نظر کند و با اشخاصی که دوست دارد تکلم نماید و چنان چه در بعض اخبار رسیده سیب و انار بسیار خورد و نیز قدری (کندر) تاول نماید و از خوردن ماکولات بدبو مثل پیاز و سیر خودداری کند و غیر اینها از چیرهائی که در صحت و زیبائی و فضائل اخلاقی بچه بسیار تاثیر دارد و از تمام اینها موثرتر غذای پاک و حلال است.
بعضی گفته اند که بتجربه معلوم شده که اگر مادر نمونه جمالی که میل و آرزو دارد بچه اش دارای آن باشد همیشه پیش چشم خود مجسم دارد بچه اش شبیه بهمان می شود.
و پس از تولد نخستین وظیفه پدر و مادر اینست که نام نیک بر وی نهند مثل نام انبیاء و اوصیاء و بشیر مادر او را تغذیه نمایند زیرا که شیر مادر ملایم طبع بچه است و اگر مانعی پدید شد دایه ای اختیار کنند که عاقله و فهمیده و از خانواده های نجیب و محترم باشد و میکروب سفلیس( Syphilis )یا مرض دیگر در شیر وی نباشد و زن در ایام رضاع از غذای حرام و شبهه ناک و نجس اجتناب نماید زیرا شیر در بچه جسماً و روحاً تاثیر کلی دارد. 
و پس از آن که ایام رضاع بپایان رسید بر پدر و مادر لازم است که در تعلیم و تربیت بچه بکوشند ، زیرا که ذهن بچه در ابتداء مثل کاغذی ماند که در وی هیچ نقشی نباشد و قابل همه طور نقشی است.
ای بانوان شما موظف بامر بزرگی هستید زیرا که  جای تردید نیست که کلاس اول تربیت بشر دامن مادر است، وقتی بشر پا در این عالم می گذارد چون لوح وجود او خالی است تربیت مادر و آن چه از قبل او بوی القاء می شود مثل نقشی که بر سنگ زده می شود همین طور در لوح سینه طفل نفوذ می کند و سعادت یا شقاوت در همان ابتداء در وی تعبیه می شود.
بدیهی است که هر خلق و ملکه ای که در انسان رسوخ نماید زاینده شده تکرار عمل است و عمل ابتداء بصورت ساده ای بنظر می آید لکن اگر جلوگیری نشود کم کم بسبب تکرار در ذهن رسوخ می نماید و ملکه نفسانی می گردد ، اگر مادر از ابتداء نگذارد طفل پیرامون اعمال زشت مثل یاوه گوئی ، هرزگی، دروغ، کتک زنی، فحش، سرقت مال غیر و امثال اینها گردد وقتی بزرگ شد بفساد اخلاق گرفتار نخواهد شد.
خانم ها بایستی بدانند اگر اطفال خود را در کودکی باخلاق خوب عادت ندهند مرتکب گناه بزرگی شده اند زیرا تربیت مادر بنحو معجز آسائی در طفل تاثیر می نماید هر مردی که بقله کوه فضیلت و شرافت رسید در اثر تعلیم و تربیت اولیه او بود و در اثر فقدان تربیت نیکو اگر در بزرگی گناهی مرتکب شود مظلمه او بگردن مادر است که از ابتداء از وی جلوگیری نکرده است.
و باید دانست که چون طفل بیش از اشخاص بزرگ تحت تاثیر غیر واقع می شود و از اعمال خوب یا بد و اخبار ناگوار در اعماق روح و قلب او بیشتر اثر می بخشد و او را دستخوش تاثیرات خود می سازد لهذا برای تربیت او هیچ چیز موثرتر از این نیست که خود مادر و پدر واهل خانه دارای فضیلت اخلاقی و ایمان و تقوی باشند که عکس اعمال خوب خوب و اخلاق پسندیده آنها در قلب بچه ثابت می گردد.
 پس نخستین طریق تربیت طفل اعمال و افعال خود پدر و مادر است پس از آن ممانعت نمودن او از حرکت زشت و کلمات نا هنجار ولی متاسفانه ما ایرانی ها طریق تربیت اطفال خود را بعکس فضیلت قرار می دهیم ، اول زمانی که طفل زبان باز می کند فحش و هرزگی یاد او می دهیم و پس از آن از بس به او دروغ می گوئیم دروغ گوئی و قسم دروغ شعار او می شود و نیز از بس به بچه فحش می دهیم و وی را بیجا کتک می زنیم خیال می کند دروغ گوئی و فحاشی و کتک زنی کار خوبی است سرمشق می گیرد اینها هیچ کدام طریق تربیت طفل نیست خودمان بدست خود بچه را بد بار می آوریم.
اگر ما مسلمانان بدستورات دین مقدس اسلام عمل می کردیم و خود را تربیت می نمودیم البته اطفال ما نیز تربیت خوب می پذیرفتند وقتی طفل دید که مادر و پدر فحش می دهند یا دروغ می گویند یا اعمال زشت دیگری انجام می دهند ، چگونه می تواند از اولاد ممانعت نمایند که او پیرامون چنین اعمالی نگردد.
و بایست طفل را از همان کودکی اصول عقائد و کلمات توحید را بوی بیاموزند و احکام شرعیه را بوی تلقین نمایند و اگر در وی خلق بدی دیده شود با کمال جدیت او را باز دارند که در وی رسوخ ننماید و ملکه نفسانی او نشود.
و بایستی بطفل بیاموزند که شرافت بعقل و فضیلت باخلاق نیکو و تقوی و ایمان است نه بمال و جاه و در برابر او از بچه های خوب با تربیت تعریف کنند و اگر عمل نیکی از وی دیدند از او تعریف کنند و وی را تشویق نمایند و اگر اندک عمل قبیحی از وی سر زد آن را در نظر او بزرگ نمایند و او را بترسانند ، لکن کاری نکنند که حیای بچه بریزد و باعمال بد عا دت کند و بایستی وی را طوری عادت دهند که بکمتر غذائی حتی نان خالی قناعت نماید و سرد و گرم روزگار را بوی بچشانند و طریق تربیت اطفال بسیار است مختصر کردیم.
وپس از آن در مقام تعلم علوم او را بدبستان فرستند لکن بایستی خیلی جدیت و کوشش نمود که معلمین و روسای آن مدرسه اشخاص دین دار و با ایمان و تقوی باشند و نیز باید بسیار مراعات نمود که بچه های هم کلاس او از خانواده های محترم و دین دار باشند زیرا که اخلاق بچه ها در هم تاثیر کلی دارد.
بایستی خیلی احتراز نمود از آن دبستانهائی که از مذاهب مختلفه اطفالی برای تدریس جمع آوری می نمایند و باک ندارند عیسوی باشند یا موسوی یا بهائی یا زردشتی یا هر چه باشند.
باید اولیاء بچه بدانند اگر مراعات این جهات نشود دین و اخلاق بچه هر دو خراب وفاسد می شود، کلمات پراکنده می شنود اخلاق و آداب و عقائد مختلف می بینند آن وقت است که بهیچ عقیده و دیانتی ثابت و پایدار نمی ماند و این ظلم بزرگی است که از قبل اولیاء اطفال و روسای مدارس به بچه وارد می شود و اگر آن بچه بی دین گردید یا اخلاق وی فاسد گشت گناه او بگردن اولیاء اوست.
البته هر پدر و مادری میل دارند که بچه آنها با کمال و با تربیت رشد نماید و در زمان پیری شکستگی آنان را دستگیری و کمک نماید و به آنها احترام گذارد ، لکن شاید متوجه باین نکته نباشند که رعایت پدر و مادر و محترم داشتن آنها یکی از وظائف دینی است که شرع  مقدس اسلام دستور داده و این قدر سفارش در مراعات حقوق پدر و مادر فرموده ، بلکه در قرآن مجید احسان بپدر و مادر را مقارن عبادت خود قرار داده است.
پس اگر میل داری اولاد تو احترام بتو گذارند و کمک حال تو باشد وی را بقانون اسلام آشنا نما و گر نه وقتی خود را بی نیاز و تو را شکسته و وبال خود دید ، علاوه بر این که رعایت حق تو را نمی نماید ، شاید آرزوی مرگ تو را می کشد و میل دارد راحت شود.
آن شارع مقدس است که می فرماید: ( بهشت زیر قدم مادر است). و چقدر صواب و فضیلت مقرر فرمود برای کسی که محبت و مهربانی بپدر و مادر نماید ، بخصوص مادر که فرموده: ( هر قدر محبت بمادر کنی باز حق او را اداء ننموده ای).
ببین در چند جای قرآن مجید امر باطاعت و مهربانی بپدر و مادر فرموده بلکه احسان بپدر و مادر را در ردیف بندگی و عبادت خود نموده در سوره اسراء است: « و قضی ربک ان لا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهر هما و قل لهما قولاً کریما». و اخفض لهما جناح الدل من الرحمه فقل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا.
مضمون آیه پروردگار تو حکم فرموده که عبادت و بندگی منمائید مگر ذات مقدس او را و بپدر و مادر احسان و نیکی نمائید و وقتی یکی یا هر دو آنها بپیری و شکستگی رسیدند مبادا بآنها اف بگوی یا آنها را زجر کنی و برنجانی بلکه بآنها مهربانی کن و با لهجه نیکو با آنها سخن بگو و در برابر آنها متواضع و فروتن باش و درباره آنها دعا نما و بگو پروردگارا رحم کن بپدر و مادر من همان طوری که در کودکی مرا تربیت نمودند.
خلاصه بایست بچه را برای تعلیم و تربیت بمدرسه فرستاد ، نمی توان انکار نمود ، علوم و تحصیلات امروزه جنبه خوبی هم دارد و هر وقتی بایست بمقتضیات همان وقت در صورتی که مخالف با تعلیمات اسلامی نباشد پیشرفت نمود و تمدنات کنونی از حیث علوم فنی و مخترعات صنعتی که در اثر تجربه های فراوان بدست آورده اند قدری پیشرفت نموده ، لکن با این ترقیات مادی که از روز خلقت بقدر امروز فراوان نبوده می بینیم توانگرترین مردم و داناترین آنها باز خود را خوشبخت نمی دانند واز زندگانی خود خورسند نیستند.
خطای ما اینجاست که طریق خوشبختی را نمی دانیم و آن چه سعادت روحی ما است کنار گذاشته ایم و همیشه در امور طبیعی و حظوظ جسمانی می کوشیم.
غرض آن که بایستی اطفال را طوری تربیت نمود که دارای علوم طبیعی ترقیات مادی گردند و در عین حال روح ایمان و تقوی و اخلاق نیکو در آنها نیز بخوشی و راحتی زندگانی کنند و در آخرت نیز مقام بلندی را احراز نمایند.
عیب کار این جاست که در ذهن ما ایرانی ها کرده اند که تمدن و ترقیات مادی و تحصیلات جدید با دیانت منافی است در صورتی که یک قسمت مهم تعلیمات اسلامی راجع بترتیب و تنظیم امور اجتماعی و تحصیل علوم است.
ببین چگونه در قرآن مجید مکرر در مکرر امر بتفکر در خلقت آسمان و زمین و تمام امور مادی و طبیعی می فرماید و چقدر توصیه می نماید در کسب علوم و دانش و مقام علم و علماء را تمجید و تعریف می کنند حتی آن که در قرآن در مقام تعجب فرموده: ( آیا عالم و غیر عالم مساوی می باشند) یعنی خیلی فرق است بین عالم و غیر عالم.
البته معلوم است نقطه نظر انبیاء شناسانیدن طریق معرفت حق و بندگی و رسیدن بقرب اوست ، لکن چون زندگی دنیا و تحصیل معاش مقدمه سعادت اخروی و کمالات روحی است و انسان در زندگانی محتاج بتمدن است ، این است که پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله یک قسمت مهم دستورات را راجع بتنظیم امور طبیعی قرار داده است.
پس در این دوره که علوم طبیعی ترقی نموده برای استقلال مملکت و حفظ تمدن اسلام و رفع احتیاجات امور اجتماعی لابد باید بقدر رفع احتیاج مملکت و مقاومت با بیگانگان اشخاصی باشند که در تحصیل علوم جدید پیشروی کنند واحتیاج افراد را بر طرف نمایند.
لکن باز مکرر می کنیم باید اولیاء اطفال این نکته را در نظر گیرند که با جدیت تمام اول اصول عقائد و علم توحید و طریق بندگی حق را بفرزندان خود بیاموزند و احکام و آداب دین اسلام را تلقین آنها نمایند بطوری که در ذهن آنها نفوذ نماید و مستحکم گردد و پس از آن وی را بمدرسه ای فرستند که اخلاق
وی فاسد و روحیه او خراب نگردد یعنی معلمین و شاگردان آن دبستان دین دار و با تقوی باشند.