کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
محسّنات اخلاق و رذائل صفات3 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

معانی قوای هفتگانه حکمت
 ( ذکاوت ) ملکه و صفت نفسانی است كه از کثرت ترتیب دادن مقدمات منتجۀ در نفس آدمی پدید مي گردد و در اثر آن مطالب را به سهولت و آسانی مي توان استخراج نماید .
( تذکر ) قوت حافظه است كسي كه دارای ملکه تذکر گردید حفظ مطالب علمی برای وی آسان مي گردد به طوری که هر وفت توجه نماید به آساني متذکر آنها مي گردد
(تعقل) تفکر و تدبر نمودن در اشیاء است به قدر امکان و تفحص نمودن از حقیقت موجودات است .
(صفای ذهن ) قوه و استعدادی در نفس پدید مي گردد که آنچه بخواهد بفهمد به آساني برای وی میسر مي گردد
(جودت ذهن) قوه ائی در نفس انسان پدید مي گردد که هر گاه چیزی را تعقل نمود لوازم و آثار آن را نیز به خوبي در مي يابد بدون آنکه محتاج به تجدید نظر یا تعقل دیگری باشد .
( سهولت تعلیم ) قوه ای است در نفس وحدت و تندی است در فهم که به آن ادراک نمود نظریه سهل مي گردد ( يعني: تندی و تیزی دروی پدید مي گردد که مطالب علمی را به آساني در مي يابد )
قوای مندرجۀ در عفت دوازده عدد مي شود اول ( حیاء) دوّم (دعه)؛ يعني: سکون نفس سوم( صبر ) چهارم (سخاوت) پنجم (آزادی نفس) ششم (قناعت) هفتم (دماثه)؛ يعني: نرم خوئی هشتم ( انتظام) نهم ( حسن هدی) دهم (مسالمت) یازدهم( وقار) دوازدهم( ورع).
معانی فضائل دوازده گانه عفت
 حیاء خوداری نمودن از هر گونه کار قبیح و زشتی است که مردم آن را بد دانند و فاعل آن را مذمت نمایند و بد گویند ( دعه) عبارت از سکونت و آرامش نفس است کسی دارای سکونت نفسانی است که در موقع غلبه شهوت بتواند در مقابل خواهش های نفسانی مقاومت نماید در ملذات وحظوظ طبیعی فرو نرود .
(سخاء) قوه ای است که در نفس انسان پدید مي گردد و سخی كسي را گویند که بذل و بخشش وی در موقع و حفظ مال نیز در موقع خود مي كند يعني: جائی که بایستی انفاق و بذل و بخشش کند بخل نمی ورزد و امساک نمي كند و جائیکه نباید بذل مال کند خودداری مي نمايد و مخصوصاً در سخاوت خصوصيّات بسیاری است كه چون محتاج به شناسائی آنها مي باشيم بایستی بعد به آنها اشاره نمائیم .
( حریت) فضیلتی است نفسانی و کسی موصوف به حریت نفس است که کسب مال نماید از راهی که باید اکتساب نمود و خرج کند در مواردی  بایستی انفاق نوئد خلاصه معنای حریت و آزادی نفس در اینجا اين است که راه صحیح کسب مال شود و در موارد صحیح خرج شود .
( قناعت) سهل انگاری نمودن در تمام امور نفسانی است كسي را قانع گویند که به آنچه روزی وی شده قانع باشد و مقید نباشد به اينكه غذای لذید بخورد یا آنکه لباس جمیل بپوشد یامنزل عالی برای خود مهیا نماید
(دماثه ) نرم خوئی و مهیا بودن نفس است برای کارهای خوب کسی به اين صفت متّصف است که در کارهای نیک پیش قدم باشد و از دیگران در هر امر نیکی سرعت و پیشی گیرد .
( انتظام) نظم و ترتیب دادن امور زندگانی است بر وجه نیکو به طوري كه عادت و ملکۀ او گردد
( حسن هدی) حالت و صفتی است که در انسان پدید مي گردد و او را مایل و شائق مي گرداند به تکمیل نفس و محلی گردانیدن خود را به صفات حمیده ( مسالمت ) نیکوئی و مدار نمودن با مردم در وقتي كه آراء آنها مختلف باشد کسی متّصف به اين صفت نیکو است که در موقع جدال و نزاع مردم مضطرب نگردد و خود را نبازد.
( وقار) سکونت و متانت و خودداری نمودن از شتاب زدگی است كسي را موقر و به اوقار گویند که عادت و ملکۀ او این باشد که هر کار مهمی خواهد انجام دهد با تأنی و تأمل با تمام رساند و عجله ننماید لکن مشروط به اينكه منجر به مسامحه کاری و تنبلی نشود و وقت را بیهوده تلف ننماید.
( ورع) مواظبت نمودن بر اعمال خوب است به طوري كه عادت و ملکه گردد کسی متّصف به ورع است که همیشه مواظب و مراقب باشد که از وی اعمال خوب صادر گردد و تنبلی و مسامحه کاری ننماید
قوای مندرجه در شجاعت نه عدد مي شود اول بزرگی نفس، دوّم نجدت و اتکاء به نفس، سوم همت بلند، چهارم ثبات نفس، پنجم صبر، ششم حلم، هفتم سکون نفس، هشتم شهامت، نهم تحمل مشقت .
معانی اوصاف نه گانه شجاعت
( بزرگی نفس ) عزلت و ذلت بزرگی و خواری در نظر او یکسان است آدمی که دارای کبر نفس گرید اقبال او ادبار دنیا تفاوتی به حال وی نمي دهد و در مقابل هر امر بزرگی مقاومت مي نمايد و قدرت بر تحمل امور ملایم و غیر ملایم دارد.
( نجدت) اعتماد و وثوق به نفس است به طوري كه در موقع خوف مضطرب نگردد و خود را نبازد و حرکات غیر ملایم از وی سر نزد .
( همت بلند ) بلند همت كسي را گویند که نظر به سعادت و شقاوت دنیوی و شهرت ندارد و از تعریف مردم شاد و از تنقید آنان متأثر نمي گردد و از هیچ چیزی نهراسد و تحمل سختیها بنماید حتی سختی مرگ را نیز کوچک شمرد
( ثبات نفس) كسي كه در مقابل سختیها و آلام مقاومت نماید و از ورود ناملایمات زبون و شکسته نگردد و به زمین نخورد و با متانت و استقامت باشد چنین کسی دارای ثبات نفسانی است .
(صبر) عبارت از بردباری نمودن و آرامش خاطر است هنگام مصیبت و بلاء کسی را صابر گویند که در ناملایمات دنیا خود را نبازد و صبری که یکی از علائم و خصوصيّات شجاعت است غیر از صبری است که یکی از آثار عفت به شمار مي رود زیرا که صبر دو قسم است یکی خود داری نمودن هنگام غلبۀ شهوات و پیرامون معصیت نگشتن و این راجع به ملكه عفت است و دیگر صبر در بلایا و مصائب و آن راجع به ملكه شجاعت است .
(حلم ) نیز آرامش نفسانی و متانت است كسي را حلیم گویند که نفس وی سنگین و قلب او آرام باشد و غضب به زودی وي را از جای در نبرد و به حركت نیاورد و بر او استیلاء نیابد و وي را بی قرار نگرداند.
(سکون) متانت و ثبات نفس است کسی متّصف به اين صفت نیکو است که در موقع لزوم مثل جنگها که برای حفظ ناموس اسلام یا حفظ مال و جان و ناموس میهن برپا مي گردد مقاوت نماید و مضطرب نگردد و قوت نفس او وي را از حرکات ناهنجار باز دارد .
(شهامت ) عظمت و بزرگی نفس است که آدم را در کسب مطالب بزرگ حریص مي گرداند و کسی متّصف به شهامت است که همت وی بلند و در کارهای بزرگ دلیرانه قدم مي زند و در طلب آن مي كوشد تا آنکه نام نیک او در روزگار بماند .
( تحمل مشقت) كسي كه خود را به زحمت اندازد و در امور حسی متحمل هر گونه مشقتی گردد کم کم زحمت کشی عادت وی مي گردد و از تنبلی و سستی و بی حالی نجات می یابد .
فضائل مندرجه در سخاوت شش عدد مي شود 1- کرم 2- ایثار 3- نبل 4- مواسات 4- سماحت 6- مسامحه .

معانی فضائل ششگانه سخاوت
(کرم ) بذل و بخشش مال است به آساني در موقع و به جا كسي را کریم گویند که در کارهای بزرک و امور جلیل القدر و پر فائده به آساني بتواند گذشت مال نماید
(ایثار ) فضیلت نفسانی است که شخص بر خود تنگ مي گيرد تاآنکه به مستحق آن بذل کند کسی متّصف به اين صفت نیکو است که با احتیاج وی به مال از خرج خودداری مي نمايد تا آنکه به دیگران ایثار نماید .
(نبل) مسرور و خوش دل شدن به كارهای بزرگ نیکو است کسی که متّصف به اين فضیلت اخلاقی باشد همیشه مبتهج و مسرور و از کارهای بزرگ خود راضی و دلخوش است
 (مواسات) برابری،برادری، شرکت نمودن با دوستان و مستحقین در امر معاش و مال و آنچه روزی وی شده است
(سماحت) بذل مال و انفاق نمودن آن زیادتر از قدر لزوم .
(مسامحه) مقصود از مسامحه در اینجا اين است که برای جلوگیری از طغیان قوای شهوانی چیزهائی که ترک آن لازم نباشد ترک نماید
فضائل مندرجه در عدالت بیست و یک عدد مي شود 1. صداقت 2. الفت 3. صله رحم 4. مکافات5. حسن شرکت6. نیکو قضاوت نمودن 7. دوستی 8. عبادت 9. ترک کینه 10. جبران شر بخیر 11. لطف و مهرباني 12. مروت 13. ترک دشمنی 14. خوداری از حکایت غیر عادل 15. تفتیش و تفحص ننمودن از حال کسی که عادلش گویند 16. خوداری نمودن از کلامی که فائده برای مسلمانی ندارد چه رسد به کلامی که موجب حد شرعی گردد مثل نسبت زنا یا لواط به کسی داده شود یا کلامی که حد آن کشتن یا دست بریدن باشد 17. اعتماد و اتکال ننمودن به قول مردم پست 18. عدم اعتناء به قول مردمی که بین خلق گدائی می کنند چه در ظاهر گدائی کنند چه در باطن (يعني: به وسائلی از مردم پول بگیرند) و در گدائی و سؤال، مصر باشند و این جماعت از سفله و پست ترین خلق به شمار مي روند زیرا به اندک چیزی که به آنها داده شود راضی میشوند و زبان به تعریف و تمجید دهنده می گشایند و از اندک چیزی که از آنها منع گردد به غضب می آیند و زبان به مذمت و بدگوئی منع کننده می گشایند.19. ترک شره يعني: حرص نزدن در کسب و کار اگر چه کسب حلال باشد و متحمل عملهای پست نشوداگر چه برای عیالات خود باشد 20. همیشه و در همه حال هم در گفتار و هم در کردار متذکر حقتعالی باشد و ملتفت عهد و میثاقی که در عالم ذر از وی گرفته شده که اطاعت نفس و شیطان را نکند و در هر فعلی و عملی حتی به هر کلامی که خواهد تکلم کند یا فکرهای فاسدی که درباره دشمنان به قلبش می گذرد تأمل نماید خلاصه در تمام افعال متذکر حکم حقتعالی و رضای وی باشد 21. خوداری نمودن از اینکه در هیچ موردی قسم نخورد نه باسماء حقتعالی و نه به یکی از اوصاف او و نه به حق و نه به باطل
و عادل نیست كسي كه گرامی ندارد زن خود و خویشاوندان زن خود را و اهل علم و معرفت را و نیز عادل نیست كسي كه گرامی ندارد آشنایان و دوستان خود را در حدیث است که بهترین مردم کسی مي باشد که با اهل و عیال و خویشاوندان از برادر و خواهر و اولاد و اولاد اولاد و برادر زاده و نویره و شریک و همسایه و دوست و صدیق بهتر سلوک نماید.
كسي كه بسیار مال دوست است هیچ وقت اهلیت برای اینگونه امور ندارد زیرا که حرص وی بر جمع نمودن مال باز مي دارد او را از مهرباني با آنها و اداء حقوق ایشان و نیز باز می دارد وي را از انفاق و بذل مال و آنچه وظیفۀ او است نسبت به آنها مراعات نماید و نیز محبت مال و امي دارد آنها را به خیانت و دروغ و افتراء و هر گونه جنایتی که پیش آید در طلب مال خوداری نمي كند و آدم مال دوست ممکن است دین خود را بدنیا بفروشد و بسا مي شود که مال زیادی انفاق مي نمايد ولی نه برای رضای خداوند یا ثواب آخرت بلکه غرض اوستایش و شهرت است که آن را دام خود قرار دهد و به اين وسیله مردم را صید کند و به مقصود خود نائل گردد لکن نمی داند که انفاق نمودن به اين قصد و نیت خود جنایت و گناهی است و نزد عقلاء قبیح است و خردمندان وي را سب و لعن می کنند نه ستایش و تمجید
معانی فضائل بیست و یک گانه ي عدالت
(صداقت ) محبّت صادقی است که شخص نسبت به دوست خود از هيچ گونه همراهی و کمکی کوتاهی ننماید و راحتی خود را صرف دوست خود نماید
(الفت) اتفاق آراء و اتّحاد در عقاید است ملتی که اکثر افراد آن متفق در رأی و عقیده باشند و در تدبیر معاش به يكديگر کمک نمایند مملکت آنها آباد و امور زندگانی آن مرتب می گردد .
(صله رحم) کمک نمودن و احسان و نیکی کردن با قرباء و خویشاوندان به مال و غیره از کلیه خیرات و عادل خویشان و نزدیکان خود را در هر کار نافعی با خود شریک مي گرداند برای آنکه به آنها منفعت رساند.
(مکافات)پاداش نمودن احسان به احسان (هل جزاءالاحسان الا الاحسان) شخص عادل در مقابل احسانی که به وي شده احسان مي نمايد با زیاده .
 (حسن شرکت)؛ يعني: عادل طریق شرکت و معاملۀ او با شریک خود نیکو است و در داد و ستدها به طور اعتدال و مساوات عمل مي نمايد به قسمی که موافق حال تمام شرکاء باشد .
(حسن قضاء)؛ يعني: عادل، حقوقی که به دیگری رد مي كند به ازای عمل وی دیگر منت بر او نمی نهد و نیز از این عمل نیک خویش پشیمانی ندارد
(تودّد) اظهار دوستی و طلب مودت و با محبّت با اهل فضل و هم دوشان خود يعني: از صفات ممتازۀ عادل اين است كه به خوشروئی و خوش زبانی با دوستان و اهل فضل سلوک مي نمايد به طوري كه محبّت وی در دل آنها جای گیرد لکن از حد شرع و اعتدال بیرون نرود.
(عبادت) انقیاد و بندگی حقتعالی و تعظیم و تمجید واو و فرمانبرداری و اکرام و احترام اولیاء او از انبیاء و ملائکه و خلفاء پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و عمل نمودن به دستور شریعت خلاصه تقوی جامع تمام آنها است يعني: شخص متقی کسی است که ظاهر و باطن خود را نگاهدارد که در غیر اطاعت و فرمان برداری حقتعالی عمل نکند و از طریق شرع تجاوز ننماید .
پس از آنکه اصول فضائل و اقسام و انواع و اجزاء بیان نمودیم اضداد و آنچه بر خلاف عدالت است نیز به خوبي معلوم مي شود زیرا که شناختن یکی از دو ضد بعینه شناختن ضد دیگری است .
فضیلت حد وسط و نقطه مرکز دائره و رذائل در محیط دائره اند
 و چون صفات متینه و اخلاق فاضله حد وسط بین اطراف و به منزلۀ نقطه وسط و مرکز دائره اندو اخلاق رذیله در اطراف دائره متشتت و متعددند پس از اینجا معلوم مي شود که خلق نیک و صفت نیکو وقتی شناخته مي شود که دو طرف افراط و تفریط که عبارت از اطراف آن تمیز داده شود و طریق شناختن آن اين است که این صفات و اخلاق فاضله ائی که ذکر شد حد وسط قرار دهی و آنچه غیر از اینها شد در طرق افراط یا تفریط هر کدام باشد از رذائل صفات و فساد اخلاق محسوب گردانی و اگر روزگار مجال دهد قسمتی از آن را بیان خواهیم نمود.
از بیانات گذشته معلوم شد که فضیلت حد وسط بین رذائل است يعني: به منزله نقطۀ دائره است که وي را مرکز گویند و رذائل به منزله محیط دائره و نقطه مرکز نسبت به محیط در منتهای دوری از وی است چنانچه زمین که مرکز است نسبت به افلاک که محیط بر اوست کمال بعد و دوری دارد
 تشبیه عدالت به نقطه وسط دائره
خلاصه چون مرکز نسبت به محيط در منتهی درجه دوری است لهذا تشبیه نموده اند ملکه عدالت را که جامع تمام فضائل و حاوی جمیع کمالات اخلاقی است به نقطه وسط دائره و هر صفت زشتی که بر خلاف جمیع کمالات اخلاقی است به نقطه وسط دائره و چنانچه نقطه وسط به ادنی انحرانی از مرکزیت خارج مي گردد و به قدر انحراف به اطراف نزدیک مي شود همين طور اگر انسان از یکی از این صفات فاصله اندک انحرافی نماید به همان اندازه از فضیلت دور و به اوصاف رذیله نزدیک مي گردد و از حد فضیلت خارج مي شود اين است که واقع شدن در وسط يعني: دارای ملکه عدالت شدن بسیار مشکل است بلکه تمیز دادن و شناختن آن نیز خیلی مشکل است چه جای متّصف گردیدن به آن اين است كه حکما گفته اند ( تیر را به نقطۀ هدف زدن مشکل تر است از عدول از وی و تجاوز نمودن از وی مشکل تر است از آنکه تیر را به هدف رساند)
و سرّش اين است كه چون اطرف يعني: اخلاق فاسدی که ناشی می گرد از افعال وحالاتی که منبعث می شود از قوا به افتضای زمان و سایر جهانی که دم به دم عارض بشر مي گردد بسیار است اين است كه آنچه باعث شر مي گردد و اخلاق بشر را فاسد مي گرداند به مراتب بسیار زیادتر از آن است که منشأ آثار خیر مي گردد.
سرّ اینکه در اخلاق قانون کلی قرار داده اند
و چون تعیین حد وسط در هر فردی مشکل بلکه متعذر است زیرا که افراد و اشخاص بشر غیر محصورند  لهذا ممکن نیست یک یک از افراد را مورد بحث قرار داد پس از این جهت یک قانون کلی در اخلاق وضع نموده اند تاآنکه هر فردی اخلاق خود را تطبیق نماید با آن قاعده کلی و آن را معیار جزئیات قرار دهد و نیک و بد اخلاق را به آن قانون بسنجد و تميز دهد چنانچه شیوۀ تمام ارباب صنایع مستظرفه و مخترعین بر همین منوال است مثلا نجار صورت تخت یا درب را در ذهن خود تصور مي نمايد و این یک امر کلی است بعد تختها یا درب هائی مطابق آن در خارج تشکیل مي دهد لکن خصوصيّاتي که درهر فرد فردی از تختها یا درب ها از قد و اندازه و کوچکی و بزرگی و غیر اینها است از آن قاعدۀ کلی خارج است بلکه بسته به سلیقه و مهارت استاد نجار است خلاصه در تمام علوم و صنایع این رویه جاری است که فقط اصول و کلیات عوارض مخصوصه موضوع آن علم را نشان مي دهند نه موارد جزئی جزئی آن را ، پس از آنکه معلوم شد که فضیلت يعني: عدالت حد وسط در اخلاق است بایستی حد وسط را تعیین نمائیم و آن را میزان و مقیاس در طرف افراط و تفریط قرار دهیم تا آنکه به مقایسه حد وسط حد افراط و تفریط نیز معلوم شود .
تعیین حدود اوصاف حمیده
حکمت حد وسط بین سفه و بله است و مقصود از سفه استعمال قوۀ فکریه در چیزهائی که نباید در وی فکر نمود و حکماء وي را( جربزه) مي گويند و (بله) تعطیل این قوه است يعني: اهمان نمودن و به كار نینداختن قوۀ فکریه است در آنچه بایستی اعمال نظر و فکر نمود و حد وسط بین دو طرفرا (حکمت) گویند و مراد از(بله) در اینجا نقصان قوۀ فکریه در اصل خلقت نیست بلکه تعطیل این قوه است از روی اختیار.
صفات مندرجه در حکمت
چنانچه در صفات قبل گفته شد در ملکه حکمت صفات و علائمی مندرج است معیار و میزان شناسائی این ملکه فاضله است مثل ذکاوت، ذکر، تعقل، سرعت فهم، صفای ذهن، جودت ذهن
 (ذکاوت) حد وسط بین خبائث نفس و بلادت وی است خبائث در طرف زیاده و افراط این صفت است كسي كه قوۀ فکریه خود را در غیر موقع صرف نماید يعني: در جائیکه نباید فکر کند فکر نمود و در نتیجه مکر و تدلیس و پلتیک عاید وی گردید این شخص متّصف بخ خبائث نفسانی است و بله و بلادیت و کند فهمی در طرف تفریط و نفسان این قوه است و لازمه او فقدان علم و معرفت است .
(ذکر) حد وسط بین فراموشی و عدم فراموشی است يعني: یکی از امتیازات شخص حکیم اين است که آنچه را بایستی به حکم عقل متذکر باشد و هیچ وقت فراموش ننماید همیشه در نظر داشته باشد و آنچه را باید فراموش کند مثل اموری که موجب تشویش خیال مي گردد و تذکر آن بی فائده بلکه مضر به حال اوست از نظر بیندازد و فکر آن را از دل خود بیرون کند.
( تعقل) نیک تصورنمودن است و آن حد وسط است بین تفکر بسیار و بین اهمال و قصور فکر در مواردی که بایستی با فکر و رویه صورت گیرد.
( سرعت فهم ) حد وسط است بین سرعت و پیشی گرفتن خیال و تخیل بدون فهمیدن معنی و بین کند فهمی و عدم ادراک معانی  رأساً.
(صفای ذهن) حد وسط است میان افراط و زیاده روی و عجله نمودن در فهم مطالب و شتاب نمودن در بدست آوردن مطلوب و میان تفریط و قانع گردیدن به ظلمت جهل و نادانی
(جودت ذهن) حد وسط است بین افراط و زیاده روی در تأمل و تفکر در آنچه بایستی در وی تأمل نمود به حدی که از مطلوب تجاوز نماید و بین تفریط در آن به حدی که مقصود بدست نیاید .
( سهولت تعلیم ) حد وسط است بین افراط در تحصیل علم و زیادتی تعلم به طوري كه مطالت علمیه در ذهن او نماند و بین اهمال و مسامجه کاری در آن به حدی که یادگرفتن مطالب علمی بر وی مشکل یا متعذر گردد
ملکه عفت حد وسط بین شره و خمود است
 ( شره) عبارت از فرو رفتن در شهوات و افراط نمودن در لذائذ جسمانی  خارج شدن از حد اعتدال است و خمود شهوت عبارت از سکونت قوۀ شهویه در عدم حرکت آن به طرف حظوظ نفسانی و استفاده ننمودن از منابع طبیعت به قدر لزوم و احتیاج به طوری که قوای شهویّه فلج شود و بدن ضعیف و ناتوان گردد و حد وسط بین این دو طرف را ( عفت) نامند که نه افراط و انهماک در شهوات و امور مادی باشد و نه اهمال قوۀ شهویه که برای جذب منافع و بقای بدن خلقت شده و حد وسط آن قدری است كه حفظ الصحه منوط به آن باشد و عقل و شرع مراعات آن را لازم دانند .
و از ملکه عفت فضائل بسیاری ناشی مي گردد که از جمله آنها احیاء است که حد وسط بین دو رذیله است در طرف افراط وقاحت و در طرف تفریط خرف وقاحت بی شرمی و خرف کم روئی و شرم در جائیکه نباید شرم نمود و از این هائی که گفته شد طرف افراط و زیاده روی و تفریط و کم باری در هر صفتی معلوم مي شود و لو آنکه برای هر یک از صفات اسم علیحدۀ وضع نشده باشد
شجاعت حد وسط جبن و تهور است
(جبن ) در طرف تفریط قوۀ غضب است و عدم اعمال آن در موقع لزوم كسي كه در موقع لزوم قوۀ غضبیۀ خود را به كار نیندازد و دفع منافی از خود یا از دیگری ننمیاد در واقع این قوه را مهمل گذاشه و وي را از کار و عملی که شأنیت آن را داشته و برای آن خلق شده انداخته و چنین کسی را جبان و ترسو گویند .
(تهور) در طرف افراط و زیاده روی قوۀ غضبیه است کسی که اقدام نماید در امور هولناکی که بر خلاف حکم عقل و شرع باشد و نفس خودرا در خط اندازد  بدون آنکه فائدۀ  عقلانی بر وی مترتب گردد چنین كسي را متهور نامند
دو طرف سخاوت اسراف و بخل
( سخاوت ) نیز حد وسط بین اسراف و بخل است در طرف افراط اسراف و تبذیر و در طرف تفریط بخل و تقتیر
 (بخل) امساک و نگاهداری مال است در جائی که به حکم عقل و شرع بایستی انفاق نمود تقتیر نیز نگاهداشتن چیزی است که به مستحق آن باید انفاق نمود
عدالت حد وسط بین ظلم و انظلام است
(ظلم ) تحصیل مال نمودن و ثروت پیدا کردن از راه غیر مشروع و تصرف جابرانه در مال و حقوق مردم بدون استحقاق
(انظلام) در طرف تفریط است و آن تمکین نمودن از ظلم ظالم يعني: شخص خود و مال خود را در معرض اهانت و استیلای ظالم در آوردکه ظالم هر چه خواهد دربارۀ او کوتاهی نکند مثل اینکه مال وي را ببرد یا حق او را غضب نماید اين است كه بیشتر از متمولین و ثروتمندان از راه ظلم و غضب حقوق و مردم مال بسیار جمع آوری نموده اند به عکس کسانی که تمکین از ظلم مي نمايند و استیفاء حقوق خود نمي كنند که سرمایه و فقیر مي گردند پس از اینجا معلوم مي شود که ظلم و خائین همیشه مالدار و ثروتمند است و مظلوم و كسي كه مطالبه حق خود را نکند و تمکین ظلم نماید همیشه فقیر و بی چیز و عادل متوسط بین اين دو دسته است زیرا که از صفات ممتاز عادل اين است كه در موقع لزوم به آندازۀ رفع احتیاج از راه صحیح کسب مال مي نمايد و در غیره موقع لزوم دنبال کسب نمي رود و نیز تعدی و خیانت به مال دیگران نمي كند و معاملات در ضرر و نفع با شریک خود مساوات مي نمايد يعني: نفع و ضرر در معامله را بالسویه تقسیم مي نمايد نه نفع را برای خود بخواهد و ضرر را برای دیگران .
پس از صفات ممتازۀ عادل اين است که همیشه مراعات تناسب و مساوات بین اشیاء مي نمايد زیرا که عادل مأخوذ از عدل است و عدل دو شیء متساوی را گویند و از صفات ممتازۀ جائز و ظالم اين است که برای خود نفع بخواهد و برای دیگران ضرر.
تا اینجا رؤس فضائل و ملکات حمیده و اطراف آن را که عبارت از صفات رذیله و اخلاق ردیه باشد به طور اختصار اجمالی از آن را بیان نمودیم تا آنکه انشاء الله تعالی بعد خصوصيّات و آثار یک یک آنها را نیز بیان کنیم .