کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
حدیث سی و پنجم2 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

مولف: چنان که به نظر می رسد بیانات آنها خالی از اشکال نیست.
1- هر دو (قدهما) اخبار راجع به این مورد را بر استحباب حمل نموده اند در صورتی که با ظاهر آنها مخالف است و دلیلی بر این که بتوانیم آنها را از ظاهرشان بازگردانیم وجود ندارد. فتامل.
2- شیخ انصاری اخبار در این خصوص را ویژۀ برادر مومنی قرار داده است که به این حقوق آگاهی داشته باشد و به آسانی انجام نماید بنابر این ادلۀ حقوق اخوت به برادری که متصف به دو خصلت باشد یکی آگاهی به این حقوق و دیگر اداءنمودن آنها را به طور سهل و آسان تخصیص می یابد پس لازمۀ شرط اول این است که برادری که از آن حقوق آگاهی ندارد مورد مراعات آنها واقع نشود هر چند آن حقوق را رعایت کند وادعاء نماید و لازمۀ شرط دوم آن می شود که مراعات آن حقوق نه تنها نسبت به کسی که به آسانی ادا می نماید شایسته است نه همۀ مومنین ، اگرچه اداء حقوق اخوت را مراعات نمایند.
پس اگر مقصود او (قدس سره) این است که اگر برادری آگاه به این حقوق نباشد یا آنها را اداء ننماید مراعات آنها نسبت به وی واجب نیست یعنی با این وصف حقوق برای او ثابت نمی باشد این سخن علاوه بر این که مورد اشکال است زیرا او اداء حقوق را مشروط کرده است به انجام آنها از روی علم وآگاهی و گر نه برائت ذمه حاصل نمی شود با آخر کلام او نیز منافات دارد که گفته است: به جهت محقق بودن نقائص آنها زیرا (تهاتر) تکذیب و بطلان در حقوق واقع می شود. چون انتقام جوئی و قصاص طلبی بعد از ثبوت حق است و اگر برای کسی حقی ثابت نباشد چگونه ادعای قصاص و مکافات خواهد داشت؟ قصاص طلبی بعد از ثبوت حق است و اگر برای کسی حقی ثابت نباشد چگونه ادعای قصاص و مکافات خواهد داشت؟
و اگر مراد او (قدس سره) این است که حق برای طرفین ثابت است ولی به علت عدم مراعات آنها تقاص محقق می گردد این سخن منافی گفته او (قدس سره) است. در صدر گفتارش : مگر این که تخصیص این حقوق نسبت به برادر آگاه از آنها ممکن باشد زیرا ظاهر کلام او مفید اختصاص مراعات این حقوق است نسبت به برادر آگاه از آنها و اداء کنندۀ آنها از روی معرفن و شناسائی و لکن توجیه کلام او (قدس سره) ممکن است به این که مراد وی ازت خصیص تاکد مراعات آنها است نسبت به کسی که مودی حقوق اخوت باشد نه تخصیص اصل ثبوت آنها و موید این بیان گفتار خود او است که بعد از عبارت متقدمه گفته است: اما نسبت به مومن ضایع کنندۀ این حقوق ظاهراً مراعات آنها تاکید نشده است. انتها.
سوم: آن که رعایت آن حقوق نسبت به مومن کامل واجب باشد چه رعایت حقوق اخوت را بکند یا نکند.
محدث کاشانی (قدس سره) در کتاب وافی بعد از ذکر روایت (سماعه) که انشاء الله در آتیۀ نزدیک خواهد آمد طرفدار این قول است زیرا چنین گفته است: ازمفهوم این حدیث استفاده می شود کسی که دارای این صفات نباشد اخوتش واجب نسیت و حقوق اخوت نسبت به او اداء نمی شود و حدیث آتیه و حدیث اختیار (امتحان) که صدق کلام و اداء امانت را در این مورد شرط دانسته این ادعا را تائید می کند چنان که گذشت و ملاک عمل همین است و به همین وسیله اشکال رفع می شود و راه خروج آسان می گردد و توفیق از جانب خدا می باشد. پایان کلام آن بزرگوار.
چهارم: مراعات آنها نسبت به مومن کامل که حقوق اخوت را اداء می کند واجب است اما نسبت به دیگران که ایمانشان به حد کمال نرسیده است یا کاملینی (2) که حقوق اخوت را اداء نمی کنند مستحب باشد و به نظر من این ظاهر تر است چون در محل خود مقرر است که برخی از اخبار به برخی دیگر تفسیر می شود پس عمومات و مطلقات اخبار این بخش هم باید به اخبار مخصصه یا مقیده تخصیص یافته و مقید گردند.
اما اخبار مطلقه بسیار است ولی ما به برخی از آنها اشاره می کنیم:
اول: شیخ جلیل و محدث نبیل (قدس سره) در (الوسایل) از محمد بن علی کراجکی در کتابش (کنزالفوائد) به اسناد خود از امیر المومنین علی (علیه السلام) روایت نموده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: حقوق مسلمان به برادر مسلمانش تا سی حق می رسد و از این دین هیچ رهائی ندارد مگر آنکه آنها رااداءنماید یا عفو شود.
1- لغزش او را عفو کند 2- گریه اش را ترحم و دلسوزی کند  3- عیب او را بپوشاند 4- خطا او را نادیده گیرد 5- عذرش را بپذیرد 6- در غیاب او نگذارد غیبت و بدگوئی او را بنمایند 7- همیشه ناصح و خیر خواه او باشد 8- دوستی او را حفظ کند 9- نگذارد مدیون مردم شود 10- چون مریض شود او راعیادت نماید 11- در وقت مردن او حاضر شود 12- دعوت او را بپذیرد 13- هدیه او را قبول کند 14- رفت آمد با او را قطع نکند 15- از محبت او تشکر کند 16- با حسن نیت او را یاری دهد 17- در حفظ محارم و عفت او کوشش کند 18- حاجت او را بر آورد 19- در حاجات او شفیع او بشود 20- عطسه او را طلب خیر کند 21- در حال گمراهی او را هدایت نماید 22- سلامش را جواب گوید 23- سخن او را خوب تعبیر کند 24- به حیوانات او ترحم نماید 25-سوگندش را بپذیرد 26- با دوستانش دوستی کند و با او دشمنی ننماید 27- در حال ظلم و مظلوم بودن او را یاری نماید به ا ین طریق که در حال ظلم کردن او را از ظلم باز دارد و در حال مظلومیت او را در گرفتن حق کمک نماید 28- او را خوار نکند و تسلیم دشمن ننماید 29- آن خوبی ها که برای خود می خواهد برای او نیز خواستار باشد 30- و بدی هائی که برای خود دوست ندارد برای او نپسندد. بعد فرمودند: شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اگر یکی از شما نسبت به حقوق برادری مسامحه نماید روز قیامت از وی مطالبه می شود و قضا می گردد.
دوم: در کافی به اسناد خود از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده است که آن حضرت فرمودند: از حقوق مسلمان بر مسلمان این است که چون او را ملاقات کند بر او سلام گوید اگر مریض شود او را عیادت نماید در غیاب او را به نیکی یاد کند  اگر عطسه کند برای او طلب خیر نماید اگر او را دعوت کند بپذیرد و مردۀ او رامشایعت کند.
سوم: درهامن کافی نیز به اسناد خود از حضرت باقر (علیه السلام) روایت شده است که آن حضرت فرمودند: از حق مومن نسبت به برادر مومن این است که گرسنگی او را سیر کند و عیب او را بپوشاند و غصه او را برطرف کند و دین او را اداء نماید و هنگام مردن او اهل و اولادش را دلسوزنه سرپرستی و مراقبت کند.
چهارم: روایتی است که در آن نیز به اسناد خود از حضرت صادق (علیه السلام)نقل شده : افضل عبادات اداء حق مومن است  . الی غیر ذلک از اخبار زیادی که در کتب مربوطه از کافی و بحار و غیر اینها وارد شده است. اگر اطلاع بر آنها را مایلید به آنها رجوع کنید.
اما اخبار مخصصه یا مقیده نیز بسیار است اگر چه کثرتشان به اندازۀ اخبار مطلقه نمی رسد لکن در بین آنها اخبار صحیح و موثقی وجود دارد که مقید نمودن مطلقات به آنها ممکن است یکی از آنها روایتی است در کافی از حضرت باقر (علیه السلام) که آن حضرت فرمودند: مردی در بصره خدمت امیرالمومنین علی (علیه السلام) رسید و عرض کرد یا علی علیه السلام مرا از اخوان (دوستان و برادران دینی ) آگاه سازید حضرت فرمودند: اخوان به دو دسته تقسم می شوند: برادران ثقه و برادران مکاشره . اما برادران ثقه (یعنی آنهائی که مورد اطمینان هستند به منزلۀ دو دست و دو بالند و به منزلۀ اهل و مال انسان می باشند اگر چنین برادری یافتی جان  مالت را برای او بذل کرده و با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باش و سر و عیب او را بپوشان و از او تعریف نما و بدان که چنین دوستی از کبریت احمر کمیاب تر است).
و اما اخوان مکاشره (یعنی دوستان ظاهری) که با آنها می خندی و برای سرگرمی و تفنن با آنان به سر می بری آنها را هم فراموش مکن و بیش از این از ایشان متوقع مباش و از باطن آنها جویا مشو و همان طور که انها با تو شیرین زبانی می کنند و خوشروئی نشان می دهند تو نیز با آنها چنین باش).
در مجمع در معنای لغت مکاشره چنین آمده است: حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هرگز کاشره و ضاحکه دیده نشده کاشر لبخند زدن است بدون صدای قهقهه و اگر صورت داشته باشد ضحک یعنی خنده می وشد و اخوان مکاشره یعنی دوستانی که متبسم و گشاده رو هستند.
و دیگر در کافی نیز به اسناد خود از سماعه از حضرت صادق (علیه السلام) نقل می نماید که آن حضرت فرمودند: کسی که در معاملۀ با مردم ظلم ننماید و در مکالمه دروغ نگوید و از پیمان شکنی اجتناب ورزد فردی است که مروتش کامل است و عدلش ظاهر و اخوتش واجب و غیبتش حرام شده است.
پس اخبار مطلقۀ این بخش مقید می شود به مفهوم این حدیث و منطوق احادیث دیگر ولی مومن کامل موثق تحت اطلاق آنها باقی می ماند.
و دلیل بر تخصیص آن اخبار ( به کسی که حقوق اخوت را اداء می کند) روایتی است در کافی که به اسناد خود از حضرت صادق (علیه السلام) نقل می نماید که فرمودند: صداقت و راست گوئی یافت نمی شود مگر به نشانی هائی به خصوص و کسی که همۀ آنها یا برخی از آنها را دارا باشد منسوب به صداقت است و کسی که فاقد همۀ آنها یا برخی از آنها را دارا باشد منسوب به صداقت است و کسی که فاقد همۀ آنها باشد صداقت در وجودش نیست و نباید به هیچ عنوانی او را به صداقت نسبت دارد اول این که ظاهر و باطنش نسبت به تو یکسان باشد.
دوم: خوبی تو را خوبی بداند و زشتی تو را زشتی خود.
سوم: این که مال و محبت کسی او را بر علیه تو تغییر ندهد.
چهارم: اگر به سبب قدرت و مقام او خیری به تو می رسد مضایقه نکند.
پنجم: در بدبختی ها تو را وانگذارد و این خصلت در بر دارندۀ همۀ محاسن صداقت می باشد.
(مولف): شیخ صدوق (قدس سره) این روایت را در کتاب خصال با کمی تفاوت نقل نموده که در صورت تمایل می توانید به آن رجوع کنید.
و شیخ علامۀ انصاری (قدس سره) نیز در مکاسب در ملحقات مبحث غیبت بعد از ذکر حدیثی که درباره صداقت نقل شده چنین گفته است: پوشیده نیست که اگر صداقت نباشد اخوت نخواهد بود و ترک حقوق یاد شده نسبت به او عیبی ندارد. انتهای مقصود از کلام آن بزرگوار.
مولف: دلیل بر این ادعا امام (علیه السلام) است در ورایت سماعه که فرمودند: ( و وجبت اخوته) که نقل گردید و از مفهوم آن چنین استفاده می شدکه اگر مومنین متصف به این خضال نباشد واجب نیست تا چه رسد به ثبوت حقوق اخوت نسبت به او و پوشیده نیست که مومن متصف به این صفات بسیار کم بلکه وجودش نادر است ، چنان که امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند: ( از کبریت احمر کمیاب تر است)و کسی که تتبع در اخبار این بخش داشته باشد و در آنها به طریق ثواب دقت نظر به عمل آورد به وسیلۀ حمل عام بر خاص و مطلق بر مید برای رفع هر گونه دشواری و اشکال مجبور نمی شود کلام را از معنای ظاهرش بگرداند و بر معنای مجازی حمل نماید. خصوصاً اگر بگوئیم چنان که گفتیم وجوب اداء این حقوق مشروط است با آگاهی از حال مومن ولی تفحص از حال او برای این که تنگدستی و نیاز او را بدانیم لازم نیست چون دلیلی بر آن نداریم حتی تفحص از آن چه عرفاً برای او نقص و عیب شمرده شود اگر چه در شرع هم عیب نباشد جایز نیست مانند شدت فقر و استیصال او فتامل.
خلاصه می گویئم: قوی تر و ظاهرتر این است که مراعات این حقوق نسبت به مومن کاملی که اداء کنندۀ حقوق اخوت باشد واجب است اما نسبت افرادی مومنی که حقوق اخوت را رعایت نمی کنند مستحب بودن آنها به ذهن نزدیک تر است در صورتی که بین اخبار موکده ای که بیانگر حقوق مسلم بر مسلم است جمع شود مثل حدیث اول که آن را شرح دادیم و اخبار بسیار دیگر که نمی توان آنها را بر استحباب حمل نمود و این جا به برخی از آنها اشاره می نمائیم تا امتناع حمل آنهابر استحباب معلوم گردد.
اول روایتی است در کافی در بخش مومن به برادر مومن و اداء حق او به اسناد خود از عبدالاعلی بن اعین روایت می نماید که گفت: برخی از دوستان ما نامه نوشتند و از حضرت صادق (علیه السلام) چیزهائی سئوال کردند و از من نیز خواسته بودند که حق مسلمان را نسبت به برادر مسلمان از آن حضرت سئوال نمایم و من سئوال کردم و حضرت پاسخ نفرمودند پس چون آمدم که حضرتش را وداع کنم عرض کردم: جواب مرا نفرمودید . حضرت فرمودند: می ترسم کفران ورزی و عمل ننمائی سخت ترین امری که خدا بر خلق واجب نموده است سه امر است: انصاف دادن از روی وجدان که از خویشتن راضی نشود مگر آن چه را از برادر مومنش برای خود متوقع است برای او از نفس خود طلب نماید و در مال با او مواسات نماید و در هر حالی بیاد خدا باشد ولی نه به گفتن سبحان الله و الحمدلله بلکه چون با امر حرام مواجه شود به یاد خدا آن را ترک کند.
دوم: نیز روایتی است در کافی به اسناد خود از ابان بن تغلب که گفت: با حضرت صادق (علیه السلام) طواف می کردم مردی از دوستان به من رسیده خواست دربارۀ حاجتی با او همراهی کنم و به من  اشاره کرد و من از این که از آن حضرت جدا شوم و با او بروم کراهت داشتم دو مرتبه بین طواف به من اشاره کرد و حضرت متوجه شدند و فرمودند: ای ابان این مرد تو را می خواهد؟ عرض کردم : بلی .فرمودند: او کیست؟ عرض کردم از دوستان.
پرسیدند علیه السلام: او هم مانند تو مومن است؟ عرض کردم بلی. فرمودند: پس برو با او، عرض کردم طواف را قطع کنم؟ فرمود: آری . عرض کردم: اگر چه طواف واجب باشد؟ فرمود علیه السلام: آری.
من هم با آن رفتم و بعد به خدمت حضرت رسیده عرض کردم مرا از حق مومن بر مومن آگاه سازید فرمودند: ای ابان از این موضوع سئوال مکن. عرض کردم: چرا؟ قربانت گردم و سئوال خود را تکرار نمودم تا فرمود: ای ابان باید نصف مالت را قسمت او قرار دهی بعد به من نگریست و دید که چه حالی به من دست داد . فرمود: ای ابان مگر نمی دانی که خدای عزوجل کسانی که دیگران را بر خود ترجیح داده اند یاد فرموده (3) . عرض کردم: چرا قربانت گردم؟ فرمود: آگاه باش اگر نصف مالت را به او بدهی او را ترجیح نداده ای ، بلکه تو و او برابر شده اید ترجیح او بر تو زمانی است که از نصف دیگر هم به او داده باشی.
سوم :روایتی است که در مجلد یازدهم بحار در باب معجزات امام همام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به اسناد خود از محمد بن علی صوفی که گفت: ابراهیم جمال از ابی الحسن علی بن یقطین وزیر اجازۀ ملاقات خواست علی بن یقطین رو نشان نداد اتفاقاً همان سال قصد حج نمود و به مدینه مشرف شد و اجازه خواست که خدمت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام شرفیاب شود امتناع فرمود و اجازه ملاقات به او نداد روز بعد حضرت را ملاقات نموده عرض کرد: آقای من گناه من چیست؟ فرمودند: چون تو به برادرت ابراهیم بن جمال رو نشان ندادی من نیز به تو اجازه ملاقات ندادم و البته تا ابراهیم جمال تو را نبخشد خدای تعالی حج و سعی تو را نخواهد پذیرفت. عرض کردم: سرور من اکنون من در مدینه هستم و ابراهیم جمال در کوفه است چارۀ من چیست؟ فرمودند: چون شب رسید تنها بدون نوکر و غلام و بدون آن که کسی آگاه گردد برو در بقیع و اسبی (نجیب) که آن جا آماده است سوار شده بی درنگ در کوفه مقابل درب خانۀ ابراهیم جمال فرود آمد ، در ورودی را کوبید. و گفت: من علی بن یقطین هستم ابراهیم از داخل خانه گفت: علی بن یقطین وزیر پشت خانه من چه کار دارد؟ وی جواب داد چیزی نیست امر من عظیم است و  اصرار کرد که وی را اجازه دخول دهد و چون داخل شد گفت: ای ابراهیم تا تو مرا نبخشی مولا (علیه السلام) مرا نپذیرد و نبخشد.پس علی بن یقطین تقاضانمود پایش را بر صورت او گذارد ابراهیم از این کار امتناع ورزید ، دو مرتبه به او التماس نمود ابراهیم قبول کرد و در حالی که پایش بر صورت او بود علی بن یقطین می گفت: ( اللهم اشهد) یعنی ای خدا گواه باش.
بعد اسب خود را سوار شد و در همان شب به در خانه مولا موسی بن جعفر (علیهما السلام) در مدینه فرود آمده و اجازه خواست و بر آن حضرت وارد شد حضرت او را بار دادند و پذیرفتند.
مولف: با دیدۀ انصاف و دور از کینه توزی بنگر و در مضمون این اخبار سه گانه نیک بیندیش تا بشناسی که آنها چنان که گفتیم مطلقاً از حمل بر استحباب اباء دارند و چگونه ابا ندارند. در صورتی که فرماشی آن حضرت (علیه السلام) در عبارت : ( سخت ترین چیزی که خدا بر خلق ) در حدیث اولی و رخصت دادن آن حضرت راوی را به قطع طواف واجب به جهت برآورن حاجت برادر مومن در حدیث دوم و نیز فرمایش او (علیه السلام) : (و البته تا ابراهیم جمال تو را نبخشد خدای تعالی حج و سعی تو را قبول نخواهد کرد) در حدیث سوم شایستۀ حمل بر استحباب (4) نیست . پس نتیجه این می شود که مراعات این حقوق نسبت به مومن کامل که اداء کنندۀ حقوق اخوت باشد واجب است.
و اما نسبت به آنان که کامل نیستند ، یا افرادی که حقوق اخوت را اداء نمی کنند مراعات آنها مستحب است ، چنان که دانسته شد به این طریق که بین اخبار موکده ای که بیان کننده حق مسلمانان بر مسلمان است و بین اخباری که روشن فکر صفت برادر مومن ، و حدود صداقت است و بین اخبار متعلق غیر موکده ای که واضح کنندۀ حقوق مسلم است. بر مسلم و شایستگی حمل بر استحباب را ندارند جمع شود.
به این که طایفۀاول را حمل کنیم بر وجوب  و مقید سازیم به دستۀ دوم یعنی به مومن کاملی که اداء کننده ای حقوق اخوت باشد. و گروه سوم ، یعنی اخبار متعلق غیر موکده ای را که ممکن است بر استحباب حمل نمود ، بر استحباب به آنها رجوع نما و در آنها تامل کن.
و دیگر از احتمالات ممکنۀ در این مورد این است که مراعات این حقوق نسبت به مومن کامل مستحب است و اما نسبت به غیر او از جهال مسلمین  و فساق آنها استحبابی ندارد ، اما این احتمال ضعیف است چون گذشت که برخی اخبار این بخش را نمی شود حمل بر استحباب نمود و برخی از آنها از تخصص یافتن به مومن کامل اباء دارند. پس چنان که گذشت بهتر تفکیک بین اخبار است به این طریق که اخباری را راجع به تاکید مراعات حقوق است. نسبت به مومن کامل مدعی حقوق اخوت حمل شوند و بر ظاهر وجوب خود باقی باشند .
و اخباری که غیر از این طایفه هستند ، بر معنای اعم از وجوب و استحباب حمل کرده اند و اطلاق آنها به حال خود باقی باشد.
و احتمال دوم این که مطلقاً مستحب باشد بدون فرق بین مومن کامل و غیره آن و این نیز ضعیف است .
چون دانسته شد که برای انصراف ادله از ظاهر خود که وجوب رعایت است، بلکه بعض آنها صریح در وجوب است ، دلیلی نیست.
و احتمال سوم این که رعایت آن حقوق مشروط به دانش آنها باشد ، پس کسی که آگاهی از آن حقوق ندارد مراعات آن ها بر او ، واجب نیست؛ یعنی به واسطۀ آگاهی از آن حقوق مراعات آنها بر مکلف واجب می شود ، چنان که در اول همین حدیث که به یاری خدای سبحان شرح کردیم  گذشت که امام (علیه السلام) از تعلیم کردن آن ها به راوی امتناع می نمودند، چنان که (علیه السلام) فرمود: ( یا معلی انی علیک شفیق ، اخاف ان تضیع و لا تحفظ ، و تعلم و لا تعمل) و در احتمال سوم اشکال است چون مؤول به تصویب ( 5) می شود که فرقۀ حقۀ امامیه آن را باطل می دانند، علاوه بر این که در ضعیف بودن این معنا برای این قسمت از حدیث قبلاً سخن گفتیم و مدلل نمودیم که غرض حضرت از این امتناع ترک بیان آن حقوق نبوده ، بلکه مقصود تشویق مخاطب بر استماع آن و بزرگداشت امر آنها بوده، و این که رعایت آنها امری است مشکل می توسم به آنها عمل نکنی ، و مستحق عقاب گردی.به آن رجوع کن و در آن تدبیر نما ، و خدا عالم تر است به حقایق امور ، خدایا ما را برای اداء این حقوق به اهلش موفق گردان. به محمد و آله (صلی الله علیهم ).
...........................................
(1)- سوره 2 آیه 154- کسانی که احکام نازلۀ ما را بعد از آن که ظاهر و اشکار است و ما برای مردم در کتاب بیان نموده ایم می پوشانند از رحمت خدا دورند و ملائکه آنها را لعنت می کنند. (ه)
(2)- و به این اشکال که مومن کامل نمی شود مگر وقتی حقوق اخوت را اداء کرده باشد و چگونه ممکن است کسی با اهمال کردن حقوق اخوت مصداق مومن کامل واقع شود.
پاسخ گفته می شود که این اشکال در صورتی صحیح است که ما وجوب اداء حقوق را برای هر یک از مومنین کامل به طور مطلق ثابت بدانیم اما بنا بر آن چه گفته شد واجب بودن آنها در مورد کسی ثابت است که حقوق اخوت را مراعات کند و نسبت به آنهائی که اداء نمی کنند مستحب است به علاوه مسلم نیست که مومن به محض ترک مستحب از مصداق مومن کامل خارج شود چون انجام مستحبات برای تمام افراد اگر نگوئیم غیر ممکن است مشکل می نماید. فتامل.
(3)- چنان که در سوره 59 آیه 9 فرموده است : ( و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه) یعنی دیگران را به خود ترجیح می دهند اگر چه خودشان احتیاج دارند. (ه)
(4)- و لکن پوشیده نیست که استدلال بر خبر اخیر مبنی بر آن است که خصوصیت مورد را در نظر بیاوریم ، و الا آن قضیه مهمله شخصیه است و جایز نیست که دلیل برای حکم عام باشد. فتامل (منها عفی عنها)
(5)- مصوبه در مقابل مخطه است که هر دو اصطلاح علم اصول است.